عشق و نفرت

"عشق و نفرت"
part:¹⁰

تهیون رفت و خوابید منم بعد از یه دوش کوتاه داشتم می‌رفتم سمت اتاقمون و در حالی که با حوله موهامو خشک می‌کردم جین رو دیدم



_برگشتین
+آره
_اوم..خوش گذشت؟
+آره خیلی
_(پوزخند)معلومه
+چیزی شده



حرفی نزد و رفت




رفتم پیش تهیون و خوابیدیم



[فردا]



داشتیم صبحونه می‌خوردیم از اونجایی که دیشب تهیون خسته شده بود نخواستم بیدارش کنم


صبحانمو خوردم و داشتم ظرفی که توش صبحانم رو خورده بودم برمی‌داشتم برم بذارمش تو سینک ظرفشویی که دیدم تهیون رسید


@سلام صبح همگی بخیر
×÷سلام پسرم
+سلام عزیزم
_عزیزم(آروم و با پوزخند)



×تهیون پسرم بیا صبحونه بخور
@نه ممنون دیر کردم دارم می‌رم شرکت اونجا صبحونمو می‌خورم (یادم رفته بود بگم تهیون و جین هر کدوم جدا صاحب یه شرکتن)
×باشه



اومد و پیشونی ا.ت رو بوسید



@چاگیا من دیگه می‌رم
+باشه خدافظ



با دیدن این حرکتشون جین عصبانی شد و پا شد از سر میز


_من سیر شدم دیگه می‌رم
÷ولی تو که چیزی نخوردی
_زیاد میل ندارم
÷باشه





بعد از رفتن تهیون کلافه تو پذیرایی نشسته بودم و داشتم به تلویزیون نگا می‌کردم



+هوف حوصلم سر رف
_واقعا؟
+یا خدا تو اینجا چیکار می‌کنی
_نمیتونم تو خونم قدم بزنم؟
+چرا که نه ولی مثل جن ظاهر میشی می‌ترسم خب
_نمردیم جن جنابعالیم شدیم
+یا...چیزی می‌خواستی بگی؟
_اوم...خب بذار فکر کنم...شاید...آره...شایدم نه
+اذیت نکن حرفتو بگو
_خب...میخوای بدونی تموم این مدت کجا بودم؟
+مهم نیس...
_میدونستم(آروم)
+ولی کنجکاو شدم بگو
_حاضرشو بریم تا نشونت بدم
+چی
_سوال زیاد نپرس فقط کاری که بهت گفتم رو کن
+باشه



رفتم و یه لباس چارخونه و یه شلوار گشاد پوشیدم [اسلاید دوم]


+خب من حاضرم بریم
_چه عجب یه لباس کوتاه نپوشیدی
+یا گیر نده خودمم از همچین استایلی خوشم نمیاد ولی بخاطر تهیون مجبور شدم
_معلومه دوسش داری(با لبخند عصبانی)
+نه به هیچ وجه
_اوم..باشه



سوار ماشین شدیم و شروع به حرکت کرد داشتیم می‌رفتیم سمت یه جنگل


+یا می‌خوای به بهونه جایی که یه هفته توش بودی منو ببری و بکشی؟
_شاید(پوزخند)


با حرفش یه جوری شدم و دیگه چیزی نگفتم


بعد از ۱۵ دقیقه رسیدیم به یه خونه تو جنگل خیلی قشنگ بود[اسلاید ۳ به بعد]


+واو تموم این مدت اینجا بودی
_اوهوم
+چه جای قشنگی
_تازه داخلشو ندیدی


رفتیم داخل داخلشم خیلی قشنگ بود


+جای قشنگیه
_اره

+خب حالا که دیدیم بریم خونه؟
_عجله ای هست آیا؟
+نه
_خب پس اگه مایلی میتونیم یه فیلم ببینیم؟
+باشه
_چه ژانری دوس داری
+عاشقانه،کمدی و یکم مافیایی یا اکشن
_اوم خوبه پس هم سلیقه ایم
+آره ولی به تهیون چیزی نگفتیم نگران نشه
_نه
+باشه
ادامه دارد...
برا پارت بعدی ۱۵ لایک و ۱۱۰ فالوور
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #اسمات #وانشات #سناریو
دیدگاه ها (۵۶)

"عشق و نفرتpart:¹¹فیلم رو پخش کرد و نشستیم داشتیم نگا می‌کرد...

"عشق و نفرت"part:¹²رسیدیم خونه همه خوابیده بودن دستمو گرفت و...

"عشق و نفرت"part:⁹[۱ هفته بعد](ا.ت و تهیون تو خونه مامان باب...

"عشق و نفرت"part:⁸[فردا]تا همگیمون حاضر شیم ساعت شد ۶ عصر عر...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

سلام فیک جدید به همراه انجام فیک قبلی اسلاید ۲ تو سولی می‌فه...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط