عشق تحت تعقیب
عشق تحت تعقیب
بخش چهلوسوم
شدو
آماده که شدم یه سر میرم بالا پیش سونیک. هم یکم از دستش عصبانیم و هم اینکه از کارم یکم پشیمونم، نباید اینطوری میزدمش...ولی خب از دستی اینکارو نکردم. میرم و درو باز میکنم اولش سونیکو نمیبینم یکم نگران میشم ولیخودمو جمعجور میکنم و میبینم که به دیوار تکیه داده و داره به غروب خورشید نگاه میکنه و توجهی به اومدنم نمیکنه. دیگه گریه نمیکنه ولی جای گونهش که زدمش بدجوری قرمز شده، وایی سونیک ببخشید!
میشینم کنارش و باهم توی سکوت به غروب نگاه میکنیم.
_ خیلی وقته که...باهم غروب رو تماشا نکردیم.
جوابی بهم نمیده خب حق میدم بهش.
_ به هرحال اومدم ببینم که بهتری یا نه...من دیگه باید برم برای اتفاقی که افتاد هم ببخشید.
تا میخواستم بلند بشم صداشو شنیدم، یکم صداش آروم بود فکر کنم چون زیادی داد زده بود اینطوری شده.
سونیک: نه....من باید کسی باشم که ازتو معذرت میخواد، کارم خیلی مسخره بود.
_ راستش به خاطر شوکی بود که بهت وارد شده بود...مسئلهای نیستش دیگه.
سونیک: میخوام که عوض بشم و به قول حرف تو دیگه خودمو زود نبازم.
و با دستش به گونهش میزنه.
_ وایی واقعا اون از قصد نبود جدی میگم!
سونیک: ههه ایرادی نداره به هرحال حقم بود که یکی سیلی بزنه بهم.
دستش و میگیرم و بلندش میکنم. دستامو توی دستاش حلقه میکنم.
_ سونیک، تو...تو زیباترین موجودی هستی که تاحالا دیدم، دوست دارم که همیشه پیشم باشی.
________________
سونیک
_ شدو...منم تورو خیلی دوست دارم راستش...کسی که بیشتر از هر کسی که بهم اهمیت میده تویی.
بخش چهلوسوم
شدو
آماده که شدم یه سر میرم بالا پیش سونیک. هم یکم از دستش عصبانیم و هم اینکه از کارم یکم پشیمونم، نباید اینطوری میزدمش...ولی خب از دستی اینکارو نکردم. میرم و درو باز میکنم اولش سونیکو نمیبینم یکم نگران میشم ولیخودمو جمعجور میکنم و میبینم که به دیوار تکیه داده و داره به غروب خورشید نگاه میکنه و توجهی به اومدنم نمیکنه. دیگه گریه نمیکنه ولی جای گونهش که زدمش بدجوری قرمز شده، وایی سونیک ببخشید!
میشینم کنارش و باهم توی سکوت به غروب نگاه میکنیم.
_ خیلی وقته که...باهم غروب رو تماشا نکردیم.
جوابی بهم نمیده خب حق میدم بهش.
_ به هرحال اومدم ببینم که بهتری یا نه...من دیگه باید برم برای اتفاقی که افتاد هم ببخشید.
تا میخواستم بلند بشم صداشو شنیدم، یکم صداش آروم بود فکر کنم چون زیادی داد زده بود اینطوری شده.
سونیک: نه....من باید کسی باشم که ازتو معذرت میخواد، کارم خیلی مسخره بود.
_ راستش به خاطر شوکی بود که بهت وارد شده بود...مسئلهای نیستش دیگه.
سونیک: میخوام که عوض بشم و به قول حرف تو دیگه خودمو زود نبازم.
و با دستش به گونهش میزنه.
_ وایی واقعا اون از قصد نبود جدی میگم!
سونیک: ههه ایرادی نداره به هرحال حقم بود که یکی سیلی بزنه بهم.
دستش و میگیرم و بلندش میکنم. دستامو توی دستاش حلقه میکنم.
_ سونیک، تو...تو زیباترین موجودی هستی که تاحالا دیدم، دوست دارم که همیشه پیشم باشی.
________________
سونیک
_ شدو...منم تورو خیلی دوست دارم راستش...کسی که بیشتر از هر کسی که بهم اهمیت میده تویی.
- ۳.۷k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط