❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
ادامه پارت قبل
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part67
با صدای آژیر ماشین پلیس ها و آمبولانس ها به خودش اومد. هرچند سیترا باعث مرگ جونگکوک نبود اما خیلی سخت میشد بی گناهیش رو ثابت کنه!
پس تصمیم گرفت خیلی زود از اونجا بره.
اما درست زمانی که در اتاق رو باز کرد، چند تا افسر پلیس به همراه اون ریسپشن فضول دم در بودن!
ـــ خانم سینگستر، شما باید با ما بیاین!
با دیدن پوزخند ریسپشن فهمید خبر کردن پلیس کار کی بوده و قسم خورد انتقام بگیره!
☆☆☆
با هر تیک تاک ساعت یه قطره عرق از تیره کمرم لیز میخورد!
ساعت از 12شب گذشته بود و کاغذی که شماره تهیونگ رو حمل میکرد تو دست عرقی و مرطوبم خمیری شده بود!
دور نگه داشتن دخترا از الفاجم به بهونه اینکه نمیخاد کسی رو ببینه تو این مدت واقعا سخت بود و اگه به لطف خواب اور ها یونگی خواب نبود قطعا موفق نمیشدم!
ساعت 12:30 که شد امیدم رو برای برگشتن سیترا از دست دادم!
کاغذ خمیر شده رو به زحمت رو میز باز کردم و با دستای یخ زده ام شماره تهیونگ رو گرفتم.
دعا میکردم که بلایی سر سیترا نیومده باشه و اگرم اومده مقصرش تهیونگ نباشه!
یک بوق!
دو بوق!
سه بوق!
لبم رو گاز گرفتم: جواب بده لعنتی!
چها بوق!
پنج بوق!
شش بوق!
ـــ خدا کنه کار مهمی داشته باشی مزاحم وگرنه بدجور میکنمت!
لحن بم و عصبی تهیونگ قلبم رو لرزوند! اب دهنم رو قورت دادم: تهیونگ؟
کمی مکث شد و بعد گفت: تو کی هستی؟
من: منم والری، دختر عموی سیترا!
صدای تهیونگ پر از تعجب شد: خودتی والری؟ شماره منو از کجا اوردی؟
از جام بلند شدم: این مهم نیست، ببینم تو میدونی آلفاجم کجاست؟
تهیونگ: نگو که نمیدونی!
نگران شدم: اون پنهانی رفت و فقط به من گفت میره اما نگفت کجا، فقط گفت ساعت 12 اگه برنگشت به تو زنگ بزنم چون تو خبر داری چی شده!
لب گزیدم: حالش خوبه؟
تهیونگ نفسش رو داد بیرون: حالش خوبه اما بازداشته!
زانوهام سست شد: چـ...چرا؟ مگـ... مگه جونگکوک....
تهیونگ: جیمین دوتا ردیاب بهش وصل کرده بود، یکی زیر داشبورد و یکی پشت جعبه، جئون فکر میکرد فقط یکیه و پیداش کرد، اما ما ردش رو با ردیاب دوم زدیم و وقتی که رسیدیم پلیس آلفاجم رو نشوند تو ماشین و آمبولانس هم کوک رو برد.
... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
ادامه پارت قبل
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part67
با صدای آژیر ماشین پلیس ها و آمبولانس ها به خودش اومد. هرچند سیترا باعث مرگ جونگکوک نبود اما خیلی سخت میشد بی گناهیش رو ثابت کنه!
پس تصمیم گرفت خیلی زود از اونجا بره.
اما درست زمانی که در اتاق رو باز کرد، چند تا افسر پلیس به همراه اون ریسپشن فضول دم در بودن!
ـــ خانم سینگستر، شما باید با ما بیاین!
با دیدن پوزخند ریسپشن فهمید خبر کردن پلیس کار کی بوده و قسم خورد انتقام بگیره!
☆☆☆
با هر تیک تاک ساعت یه قطره عرق از تیره کمرم لیز میخورد!
ساعت از 12شب گذشته بود و کاغذی که شماره تهیونگ رو حمل میکرد تو دست عرقی و مرطوبم خمیری شده بود!
دور نگه داشتن دخترا از الفاجم به بهونه اینکه نمیخاد کسی رو ببینه تو این مدت واقعا سخت بود و اگه به لطف خواب اور ها یونگی خواب نبود قطعا موفق نمیشدم!
ساعت 12:30 که شد امیدم رو برای برگشتن سیترا از دست دادم!
کاغذ خمیر شده رو به زحمت رو میز باز کردم و با دستای یخ زده ام شماره تهیونگ رو گرفتم.
دعا میکردم که بلایی سر سیترا نیومده باشه و اگرم اومده مقصرش تهیونگ نباشه!
یک بوق!
دو بوق!
سه بوق!
لبم رو گاز گرفتم: جواب بده لعنتی!
چها بوق!
پنج بوق!
شش بوق!
ـــ خدا کنه کار مهمی داشته باشی مزاحم وگرنه بدجور میکنمت!
لحن بم و عصبی تهیونگ قلبم رو لرزوند! اب دهنم رو قورت دادم: تهیونگ؟
کمی مکث شد و بعد گفت: تو کی هستی؟
من: منم والری، دختر عموی سیترا!
صدای تهیونگ پر از تعجب شد: خودتی والری؟ شماره منو از کجا اوردی؟
از جام بلند شدم: این مهم نیست، ببینم تو میدونی آلفاجم کجاست؟
تهیونگ: نگو که نمیدونی!
نگران شدم: اون پنهانی رفت و فقط به من گفت میره اما نگفت کجا، فقط گفت ساعت 12 اگه برنگشت به تو زنگ بزنم چون تو خبر داری چی شده!
لب گزیدم: حالش خوبه؟
تهیونگ نفسش رو داد بیرون: حالش خوبه اما بازداشته!
زانوهام سست شد: چـ...چرا؟ مگـ... مگه جونگکوک....
تهیونگ: جیمین دوتا ردیاب بهش وصل کرده بود، یکی زیر داشبورد و یکی پشت جعبه، جئون فکر میکرد فقط یکیه و پیداش کرد، اما ما ردش رو با ردیاب دوم زدیم و وقتی که رسیدیم پلیس آلفاجم رو نشوند تو ماشین و آمبولانس هم کوک رو برد.
... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۱k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.