رویای اشنا part 36
ویو سوهی
بعد از چند ضربه مارو باز کرد و رفت ماهم بلند شدیم و به سمت اتاقامون رفتیم.
ویو جونگ هوان
با جونگ کوک به سمت میز رفتیم و نشستیم و شروع کردیم غذا خوردن، بعدش جونگ کوک شروع کرد با من تکواندو کار کردن.
چند مین بعد
از خستگی روی زمین افتادم
وایی خسته شدم
_به این زودی؟ پاشو ببینم(اخم)
نه لطفا بزار استراحت کنم
_هعی باش
یه بطری اب بهم داد و منم اینقدر تشنه بودم که کلشو خوردم. بلند شدم تا برم که دستمو گرفت و گفت
_نظرت چیه الان با خودم مسابقه بدی؟
چ.. چی؟ نه من نمیتونم
_چیه بنظرت خیلی قویم؟
😐(تو ذهنش: اقای از خود راضی رو ببین) باشه
_اوکی پس شروع کن
داشتیم باهم مسابقه میدادیم که یه دفعه حواسم پرت شد و با ضربه ای که زد افتادم زمین.
_خوب بود. بیا یکم استراحت کن
اخ جونن اومدم
_(لبخند) کوچولوی کیوت(اروم)
ویو شوگا
بعد صبحانه رفتم توی اتاقم که یه دفعه چان یول زنگ زد (علامت چان یول#)
#سلام
☆سلام چخبر
#هیچی. راستی من یه چیزایی توی اون مدارک فهمیدم
☆چی؟
#اینکه مامان بابای هوان و کیونگ و یونجی توی یک عمارت هستن به اسم عمارت black shadow
☆واقعا؟! ممنون
#خواهش میکنم. حالا کی لوشون بدیم
☆بزار هر وقت بهت گفتم
#اوکی فعلا بای
☆بای
سریع رفتم بیرون از اتاق
☆تهیونگ، جونگ کوک
_٪بله
☆بیاین تو اتاقم سریع
_٪باشه
...
شرطا: ۴ تا لایک و هفت ها کامنت❤❤
بعد از چند ضربه مارو باز کرد و رفت ماهم بلند شدیم و به سمت اتاقامون رفتیم.
ویو جونگ هوان
با جونگ کوک به سمت میز رفتیم و نشستیم و شروع کردیم غذا خوردن، بعدش جونگ کوک شروع کرد با من تکواندو کار کردن.
چند مین بعد
از خستگی روی زمین افتادم
وایی خسته شدم
_به این زودی؟ پاشو ببینم(اخم)
نه لطفا بزار استراحت کنم
_هعی باش
یه بطری اب بهم داد و منم اینقدر تشنه بودم که کلشو خوردم. بلند شدم تا برم که دستمو گرفت و گفت
_نظرت چیه الان با خودم مسابقه بدی؟
چ.. چی؟ نه من نمیتونم
_چیه بنظرت خیلی قویم؟
😐(تو ذهنش: اقای از خود راضی رو ببین) باشه
_اوکی پس شروع کن
داشتیم باهم مسابقه میدادیم که یه دفعه حواسم پرت شد و با ضربه ای که زد افتادم زمین.
_خوب بود. بیا یکم استراحت کن
اخ جونن اومدم
_(لبخند) کوچولوی کیوت(اروم)
ویو شوگا
بعد صبحانه رفتم توی اتاقم که یه دفعه چان یول زنگ زد (علامت چان یول#)
#سلام
☆سلام چخبر
#هیچی. راستی من یه چیزایی توی اون مدارک فهمیدم
☆چی؟
#اینکه مامان بابای هوان و کیونگ و یونجی توی یک عمارت هستن به اسم عمارت black shadow
☆واقعا؟! ممنون
#خواهش میکنم. حالا کی لوشون بدیم
☆بزار هر وقت بهت گفتم
#اوکی فعلا بای
☆بای
سریع رفتم بیرون از اتاق
☆تهیونگ، جونگ کوک
_٪بله
☆بیاین تو اتاقم سریع
_٪باشه
...
شرطا: ۴ تا لایک و هفت ها کامنت❤❤
۳.۶k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.