زیباترین عشق پارت 24
ارسلان _ با سلیقه ام که دیانا رو انتخاب کردم 😍
دایی جان _ بههله
خب بریم بشینیم یک چای باهم بخوریم
ارسلان _ چچشم
رفتیم و حرف زدیم و چای خوردیم
☕️☕️☕️☕️☕️
دیانا _ دایی جونم چرا زندایی از کانادا برنگشتن
دای دیانا _ اره شاید من رفتم اونجا اخه فکر میکنم کارش طولانی شده
ارسلان _ چرا
دایی دیانا _ به خاطر برادرش مشکلی در کار برادرش پیش اومد اوخر رفت و نیومد حالا من میرم اونجا
ارسلان _ اها کی میرید
دیانا رو هم خواهید برد 🐼🥺😢
دایی دیانا _ 🤪🤪🤪😂😂😂
نه نگران نباش
ارسلان _ اها (خدارو شکر 😃)
از بابت دیانا خیالتون راحت باشه
و مطمئن باشید 😄 من هستم پیشش اصلا هم تنها نمیمونه 😇
دايي دیانا _ ممنون واقعا 😇
دیانا _ ارسلااان 😂
ارسلان _ (اعنتی میدونه وقتی با ناز میگه ارسلان دیوونه میشم از قصد میگه ههه) جان
دیانا _ 😂
ميگما نمیری ایران
ارسلان _ اره راستش کارای شرکت عقب افتاده ولی یه نقشه 6ایی تو سرم دارم اینکه شرکت انتقال بدم ترکیه
دایی دیانا _ اره فکر بدی نیست
دیانا _ 🙃
ارسلان _ من دیگه میرم حتما مزاحمتون میشم مجدد
دایی دیانا _ خب میموندید شا اینجا دیگه بمونید لطفا در ضمن مراحمی
ارسلان _ ممنون ببخشید واقعا
دایی دیانا _ اینجا خونه خودته ارسلان
دیانا _ خب من برم غذارو بدرس تم
چی درست کنم
دایی دیانا _ عععههه خانم دیانا شما برا دایی ازین کارا نمیکردی بلااااای من 😂😜
ارسلان _ 😚😂😄😂😂
دیانا _ عععع کجا دادیی من که برای شمام پختم 😎😏😒 😅😂😂😂
دایی دیانا _ 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 باشه دااییی
ارسلان _ 😅😂😂 دیانا رفت آشپزخونه منم همراش رفتم
دیانا
دیانا
دیانا _ بله
ارسلان _ دور کمرشو گرفتم با دستام بغلش کردم
تندی برگشت سمتم
دیانا _ ارسلان تروخدااا الان ول کن دایی میاد لعنتی ول کن ارسلان
ارسللااان
ارسلان _ نه مگه چی میشه دایی مارو ببینه
دیانا _ صورتمو بردم پایین تا دستشو گاز بگیرم تندی کمرمو ول کرد صورتمو گرفت
ارسلان _ هه میخوای منو گاز بگیری
و یه بوس از چشاش و بینیش و لبای خوشمزش گرفتم
دیانا _ ارسلان قهرم اصلا
ارسلان _ باشه خب اشتباه نکردم که 😂
فقط تو میدونی من چی دوس دارم غذااااا
دیانا _ بزار حدث بزنم
غذای خارجی یا ایرانی؟
ارسلان _ نههه خارجی نه
ایرانی
دیانا _ خب
قیمه
ارسلان _ نه
دیانا _ عه زرشک پلو و مرغ
ارسلان _ نه
دیانا _ شوید پلو و ماهیچه
ارسلان _ نه واقعا اینارو بلدی
دیانا _ نه پس 😒
ارسلان _ خوشگلم قهر نکن دیگه 😕😉
دیانا _ باشه 😊
خب قرمه سبزی
ارسلان _ ارررههههههه 😄
دیانا _ پس ارسلان من قرمه سبزی میدرستم ولی سالاد و بقیه با خودت عشقم 😂
ارسلان _ باشه 😂
دیانا _ مشغول درست کردن قرمه سبزی بودم ارسلان سبزیجات شست و سالاد درست کرد
ارسلان _ دیانا
دیانا _ بله عزیزم
ارسلان _ بنظرت دسپختت خوشمزس اخه بوی سوختنی میادا
دیانا _ ارسلان میزنم هاااا 🥺😤
ارسلان _ معلومه که دروغ گفتم بویی بلند شدی که سر اشپز ایرانی هم نمیتونن چنین کاری کنن
دیانا _ هه ماییم دیگه 🤪😜
قرمه سبزی درست شد و خوردیم و ارسلان چقدر قربون صدقه رفت که
خوشمزس خیلی
شب شد ارسلان رفت خونشون منم رفتم اتاقمو خوابیدیم در ضمن ضرف هارو هم با ارسلان شستیم 😎 😂
صبح روز بعد 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
سامیار _ لعنتی نمیزارم دیانا مال تو شه حالا دایی هم پشتمو خالی کرده 🤬
هه میدونم چیکار کنم میدونم
ارسلان _ یه زنگ بزنم به دیانا بعد به شرکت ببینم چه خبراس
اَلو دیانا
دیانا _ سلاااممم
ارسلان _ سلام کلی دلم برات تنگ شده
دیانا _ منم همینطور
ارسلان _ یکم کارای شرکت راس و ریست میکنم میام
دیانا _ باش کی میای
ارسلان _ نگاهی به ساعتم انداختم الان ساعت 10 عه تو بیداری 😂
دیانا _ میزنم هاا
ارسلان _ خو الان 10 عه من 12 اونجام بیای پایین اوکییی؟
دیانا _ باش خداحافظ 😍🥰
ارسلان _ میبینمت نفس
سامیار _ پشت در بودم اها پس این دیانا میخواد بره با ارسلان بیرون مگه من بزارم 🤬 میدونم چیکار کنم
ادامه دارد...
________________________
دایی جان _ بههله
خب بریم بشینیم یک چای باهم بخوریم
ارسلان _ چچشم
رفتیم و حرف زدیم و چای خوردیم
☕️☕️☕️☕️☕️
دیانا _ دایی جونم چرا زندایی از کانادا برنگشتن
دای دیانا _ اره شاید من رفتم اونجا اخه فکر میکنم کارش طولانی شده
ارسلان _ چرا
دایی دیانا _ به خاطر برادرش مشکلی در کار برادرش پیش اومد اوخر رفت و نیومد حالا من میرم اونجا
ارسلان _ اها کی میرید
دیانا رو هم خواهید برد 🐼🥺😢
دایی دیانا _ 🤪🤪🤪😂😂😂
نه نگران نباش
ارسلان _ اها (خدارو شکر 😃)
از بابت دیانا خیالتون راحت باشه
و مطمئن باشید 😄 من هستم پیشش اصلا هم تنها نمیمونه 😇
دايي دیانا _ ممنون واقعا 😇
دیانا _ ارسلااان 😂
ارسلان _ (اعنتی میدونه وقتی با ناز میگه ارسلان دیوونه میشم از قصد میگه ههه) جان
دیانا _ 😂
ميگما نمیری ایران
ارسلان _ اره راستش کارای شرکت عقب افتاده ولی یه نقشه 6ایی تو سرم دارم اینکه شرکت انتقال بدم ترکیه
دایی دیانا _ اره فکر بدی نیست
دیانا _ 🙃
ارسلان _ من دیگه میرم حتما مزاحمتون میشم مجدد
دایی دیانا _ خب میموندید شا اینجا دیگه بمونید لطفا در ضمن مراحمی
ارسلان _ ممنون ببخشید واقعا
دایی دیانا _ اینجا خونه خودته ارسلان
دیانا _ خب من برم غذارو بدرس تم
چی درست کنم
دایی دیانا _ عععههه خانم دیانا شما برا دایی ازین کارا نمیکردی بلااااای من 😂😜
ارسلان _ 😚😂😄😂😂
دیانا _ عععع کجا دادیی من که برای شمام پختم 😎😏😒 😅😂😂😂
دایی دیانا _ 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 باشه دااییی
ارسلان _ 😅😂😂 دیانا رفت آشپزخونه منم همراش رفتم
دیانا
دیانا
دیانا _ بله
ارسلان _ دور کمرشو گرفتم با دستام بغلش کردم
تندی برگشت سمتم
دیانا _ ارسلان تروخدااا الان ول کن دایی میاد لعنتی ول کن ارسلان
ارسللااان
ارسلان _ نه مگه چی میشه دایی مارو ببینه
دیانا _ صورتمو بردم پایین تا دستشو گاز بگیرم تندی کمرمو ول کرد صورتمو گرفت
ارسلان _ هه میخوای منو گاز بگیری
و یه بوس از چشاش و بینیش و لبای خوشمزش گرفتم
دیانا _ ارسلان قهرم اصلا
ارسلان _ باشه خب اشتباه نکردم که 😂
فقط تو میدونی من چی دوس دارم غذااااا
دیانا _ بزار حدث بزنم
غذای خارجی یا ایرانی؟
ارسلان _ نههه خارجی نه
ایرانی
دیانا _ خب
قیمه
ارسلان _ نه
دیانا _ عه زرشک پلو و مرغ
ارسلان _ نه
دیانا _ شوید پلو و ماهیچه
ارسلان _ نه واقعا اینارو بلدی
دیانا _ نه پس 😒
ارسلان _ خوشگلم قهر نکن دیگه 😕😉
دیانا _ باشه 😊
خب قرمه سبزی
ارسلان _ ارررههههههه 😄
دیانا _ پس ارسلان من قرمه سبزی میدرستم ولی سالاد و بقیه با خودت عشقم 😂
ارسلان _ باشه 😂
دیانا _ مشغول درست کردن قرمه سبزی بودم ارسلان سبزیجات شست و سالاد درست کرد
ارسلان _ دیانا
دیانا _ بله عزیزم
ارسلان _ بنظرت دسپختت خوشمزس اخه بوی سوختنی میادا
دیانا _ ارسلان میزنم هاااا 🥺😤
ارسلان _ معلومه که دروغ گفتم بویی بلند شدی که سر اشپز ایرانی هم نمیتونن چنین کاری کنن
دیانا _ هه ماییم دیگه 🤪😜
قرمه سبزی درست شد و خوردیم و ارسلان چقدر قربون صدقه رفت که
خوشمزس خیلی
شب شد ارسلان رفت خونشون منم رفتم اتاقمو خوابیدیم در ضمن ضرف هارو هم با ارسلان شستیم 😎 😂
صبح روز بعد 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
سامیار _ لعنتی نمیزارم دیانا مال تو شه حالا دایی هم پشتمو خالی کرده 🤬
هه میدونم چیکار کنم میدونم
ارسلان _ یه زنگ بزنم به دیانا بعد به شرکت ببینم چه خبراس
اَلو دیانا
دیانا _ سلاااممم
ارسلان _ سلام کلی دلم برات تنگ شده
دیانا _ منم همینطور
ارسلان _ یکم کارای شرکت راس و ریست میکنم میام
دیانا _ باش کی میای
ارسلان _ نگاهی به ساعتم انداختم الان ساعت 10 عه تو بیداری 😂
دیانا _ میزنم هاا
ارسلان _ خو الان 10 عه من 12 اونجام بیای پایین اوکییی؟
دیانا _ باش خداحافظ 😍🥰
ارسلان _ میبینمت نفس
سامیار _ پشت در بودم اها پس این دیانا میخواد بره با ارسلان بیرون مگه من بزارم 🤬 میدونم چیکار کنم
ادامه دارد...
________________________
۲۳.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.