پارت24 قسمت 2
پایین بودو اشک میریخت
کم کم وقت ناهار بود
دیانا _ نههه نمیشه باید قرمه سبزی درست کنم براش ببرم حتی اگه دوسم نداره برای آخرین بار ببینند بوسش کنم رفتم قرمه سبزی رو با شوقم پختم مو رفتم خونشون اونجا نبود مامانش آدرس شرکتش رو داد گفت اونجائه رفتمو در اتاق ارسلان و زدم اونجا نبود
ارسلان _ عسل خیلی باحالی 😂😂😂😂😂😂😂
عسل _ اخه نمیتونم غمگین ببینمت
دیانا _ نه، داشتم حرفاشونو گوش میکردم خدایا یعنی فراموشم کرد
نه دیگه خدا نه من که دوسش داشتم گریه کردمو از منشیش که یکسره ترکی حرف میزد یک خودکار یه برگه گرفتمو به اینگلیسی نوشتم به ارسلان بگو دیانا این غذارو برای آخرین بار برات درست کرد و گفت عاشقته و آرزوی خوشحالی در کنار عسلو برات میکنه
بگو دوربینو حتما نگاه کنه برای آخرین بار منشیش خنگ نبود اینگلیسی بلد بود
رفتم سمت دوربین و با گریه براش بوس فرستادم و زدم بیرون منشیشم گریش گرفت از رفتار ارسلان
رفتمو فقط زار زدم و تنها رفتم خونه قرص خودمو خوابیدم
ادامه دارد...
________________________
کم کم وقت ناهار بود
دیانا _ نههه نمیشه باید قرمه سبزی درست کنم براش ببرم حتی اگه دوسم نداره برای آخرین بار ببینند بوسش کنم رفتم قرمه سبزی رو با شوقم پختم مو رفتم خونشون اونجا نبود مامانش آدرس شرکتش رو داد گفت اونجائه رفتمو در اتاق ارسلان و زدم اونجا نبود
ارسلان _ عسل خیلی باحالی 😂😂😂😂😂😂😂
عسل _ اخه نمیتونم غمگین ببینمت
دیانا _ نه، داشتم حرفاشونو گوش میکردم خدایا یعنی فراموشم کرد
نه دیگه خدا نه من که دوسش داشتم گریه کردمو از منشیش که یکسره ترکی حرف میزد یک خودکار یه برگه گرفتمو به اینگلیسی نوشتم به ارسلان بگو دیانا این غذارو برای آخرین بار برات درست کرد و گفت عاشقته و آرزوی خوشحالی در کنار عسلو برات میکنه
بگو دوربینو حتما نگاه کنه برای آخرین بار منشیش خنگ نبود اینگلیسی بلد بود
رفتم سمت دوربین و با گریه براش بوس فرستادم و زدم بیرون منشیشم گریش گرفت از رفتار ارسلان
رفتمو فقط زار زدم و تنها رفتم خونه قرص خودمو خوابیدم
ادامه دارد...
________________________
۸.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.