پارت[46]
پارت[46]
رفتن تویه اتاق.....
پسرش:ابجی یه سوال بپرسم راستشو میگی؟
دخترش:هوم؟
پسرش:تو دوس نداری بابا ازدواج کنه نه؟
دخترش:من گفتم رضایت دارم
پسرش:ولی از رفتارت معلومه نه
دخترش:نه رضایت دارم
پسرش:باشه
شب موقع خواب......
دخترش:بابا میشه امشب پیش تو بخوابم؟
تهیونگ:پ...پیش من؟
دخترش:اره
پسرش:پس منم همینطور
تهیونگ:باشه بریم
دخترش: لتس گو میرن تویه اتاق تهیونگ وسطشون میخوابه و بغلشون میکنه
دخترش:بابایی؟
تهیونگ:جانم؟
دخترش:ازدواج کردی مامانو فراموش میکنی؟
تهیونگ:نه دخترم مادرت عشق اولم بود مگه میشه فراموشش کنم ازش دوتا بچه یه خوشگل دارم
پسرش:مارو چی بابا؟
تهیونگ:من شما دوتارو فراموش میکنم بنظرت پسرم؟
دخترش:بابایی اون خانومی رو که گفتی از مامان بیشتر دوسش داری؟
تهیونگ:نه عزیزم من تو و داداشت و مامانتو بیشتر از هرکسی دوس دارم حالاهم بخوابین شیطونا فردا اون خانومو میبینین باشه؟
پسرش و دخترش:چشم بابا
دخترش:شب بخیر بابا جونم
پسرش:شب بخیر بابایی
تهیونگ:شب بخیر بیبی هایه من
ویو صب از خواب پا میشن....
دخترش:صب بخیررر
پسرش:خمیازه میکشه سییلاااممم
تهیونگ:سلام شیطونا
بعد هرکدوم میرن تویه اتاقاشون دوش اینا میگیرن و خلاصه اماده میشن برایه شب تولد(ینی خونه اینارو هم اماده میکنن دیگه😂)
دخترش:بابا میخوام عکس مامانمو هم بزارم رویه میز
تهیونگم:بزار دختر قشنگم
......
ادامه دارد....
رفتن تویه اتاق.....
پسرش:ابجی یه سوال بپرسم راستشو میگی؟
دخترش:هوم؟
پسرش:تو دوس نداری بابا ازدواج کنه نه؟
دخترش:من گفتم رضایت دارم
پسرش:ولی از رفتارت معلومه نه
دخترش:نه رضایت دارم
پسرش:باشه
شب موقع خواب......
دخترش:بابا میشه امشب پیش تو بخوابم؟
تهیونگ:پ...پیش من؟
دخترش:اره
پسرش:پس منم همینطور
تهیونگ:باشه بریم
دخترش: لتس گو میرن تویه اتاق تهیونگ وسطشون میخوابه و بغلشون میکنه
دخترش:بابایی؟
تهیونگ:جانم؟
دخترش:ازدواج کردی مامانو فراموش میکنی؟
تهیونگ:نه دخترم مادرت عشق اولم بود مگه میشه فراموشش کنم ازش دوتا بچه یه خوشگل دارم
پسرش:مارو چی بابا؟
تهیونگ:من شما دوتارو فراموش میکنم بنظرت پسرم؟
دخترش:بابایی اون خانومی رو که گفتی از مامان بیشتر دوسش داری؟
تهیونگ:نه عزیزم من تو و داداشت و مامانتو بیشتر از هرکسی دوس دارم حالاهم بخوابین شیطونا فردا اون خانومو میبینین باشه؟
پسرش و دخترش:چشم بابا
دخترش:شب بخیر بابا جونم
پسرش:شب بخیر بابایی
تهیونگ:شب بخیر بیبی هایه من
ویو صب از خواب پا میشن....
دخترش:صب بخیررر
پسرش:خمیازه میکشه سییلاااممم
تهیونگ:سلام شیطونا
بعد هرکدوم میرن تویه اتاقاشون دوش اینا میگیرن و خلاصه اماده میشن برایه شب تولد(ینی خونه اینارو هم اماده میکنن دیگه😂)
دخترش:بابا میخوام عکس مامانمو هم بزارم رویه میز
تهیونگم:بزار دختر قشنگم
......
ادامه دارد....
۱۰.۷k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.