شات(۳)
شات(۳)
یونا ویو:
تو مهمونی سنگینی نگاه های یکی رو حس کردم خودشه اکسم بود هیونجین
اومد کنار نشست هرچقدر میرفتم اونورتر اونم میومد
مرتیکه پفیوز
یونا:چیزی میخوای؟
هیونجین:عاره
یونا:خو چی بگو ببینم
هیونجین:میگم بیا برگردیم
یونا:هع به همین خیال باش
هیونجین:میگم تهیونگو ول کن بیا دوباره برگردیم
یونا:من ی تار موی تهیونگو به صد تای تو نمیدم برو گمشووووو
هیونجین:اوووو ی بیبی عصبانی داریم اینجا
یونا:برو پی کارت وگرنه ی جنی میگم چ هرزه ای هستی البته بگمم باور نمیکنه خیلی دوست داره
هیونجین:اون که صد البت من دوس پسرشم باور نمیکنه
یونا.هی به رونام دست میزم منم کفری شدم تا بیام ی چیزی بگم یکی صدام کرد
واییییی نهه تهیونگه حالا چیکار کنم
بدبخت شدم الن جرم میده
تهیونگ:به به اقای هیونجین میبیننم خوب با خانومم گرم گرفتی
هیونجین:هع چیه ناراحت شدی با خانمیت گرم گرفتم
تهیونگ.کفری شدم از دست یونا خیلی عصبانی بودم اول باید حساب هیونجینو میزاشتم کف دستش
ی مشت خوابوندم زیر چشمش همه نگاها رومون بود هونجینو تا میخورد زدم یونا سعی داشت جدامون کنه ولی دست بردار نبودم
یونا ویو: تهیونگ حمله کرد به هیونجین تا میتونست زدم منم سعی داشتم جداشون کنم ولی اون دست بردار نبود
بالاخره تهیونگو جدا کردم ازش تهیونگ دستمو گرفت به سمت بیرون رفتیم یجوری گرفته بود فک کردم مچم درومده
من یجوری پرت کرد تو ماشین اخم درومد داشتم گریم میکرم
تهیونگ:چرا بهش نزدک شدی هاااااا(داد)
یونا:به خدا من نمیخواستم خودش به من چسبید(گریه)
تهیونگ:وقتی میبینی اینجوری میکنه چرا از جات بلد نشدی؟ چرا وقتی دیدی اینجوری میکنه نیومدی بیرون چراااااااا(همرو با داد میگه)
یونا:من چیکار کنم نمیتونستم بیام خب تقصیر بیچاره چیه
(پایان فلش بک)
یونا ویو:
تو مهمونی سنگینی نگاه های یکی رو حس کردم خودشه اکسم بود هیونجین
اومد کنار نشست هرچقدر میرفتم اونورتر اونم میومد
مرتیکه پفیوز
یونا:چیزی میخوای؟
هیونجین:عاره
یونا:خو چی بگو ببینم
هیونجین:میگم بیا برگردیم
یونا:هع به همین خیال باش
هیونجین:میگم تهیونگو ول کن بیا دوباره برگردیم
یونا:من ی تار موی تهیونگو به صد تای تو نمیدم برو گمشووووو
هیونجین:اوووو ی بیبی عصبانی داریم اینجا
یونا:برو پی کارت وگرنه ی جنی میگم چ هرزه ای هستی البته بگمم باور نمیکنه خیلی دوست داره
هیونجین:اون که صد البت من دوس پسرشم باور نمیکنه
یونا.هی به رونام دست میزم منم کفری شدم تا بیام ی چیزی بگم یکی صدام کرد
واییییی نهه تهیونگه حالا چیکار کنم
بدبخت شدم الن جرم میده
تهیونگ:به به اقای هیونجین میبیننم خوب با خانومم گرم گرفتی
هیونجین:هع چیه ناراحت شدی با خانمیت گرم گرفتم
تهیونگ.کفری شدم از دست یونا خیلی عصبانی بودم اول باید حساب هیونجینو میزاشتم کف دستش
ی مشت خوابوندم زیر چشمش همه نگاها رومون بود هونجینو تا میخورد زدم یونا سعی داشت جدامون کنه ولی دست بردار نبودم
یونا ویو: تهیونگ حمله کرد به هیونجین تا میتونست زدم منم سعی داشتم جداشون کنم ولی اون دست بردار نبود
بالاخره تهیونگو جدا کردم ازش تهیونگ دستمو گرفت به سمت بیرون رفتیم یجوری گرفته بود فک کردم مچم درومده
من یجوری پرت کرد تو ماشین اخم درومد داشتم گریم میکرم
تهیونگ:چرا بهش نزدک شدی هاااااا(داد)
یونا:به خدا من نمیخواستم خودش به من چسبید(گریه)
تهیونگ:وقتی میبینی اینجوری میکنه چرا از جات بلد نشدی؟ چرا وقتی دیدی اینجوری میکنه نیومدی بیرون چراااااااا(همرو با داد میگه)
یونا:من چیکار کنم نمیتونستم بیام خب تقصیر بیچاره چیه
(پایان فلش بک)
۳۸.۸k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.