part26

گوشیشو خاموش کردم
هیون: چیزی سفارش ندادی
ا/ت: دادم هنوز نیومده تو راهه گفت نزدیکه
هیون: چی؟
ا/ت: یونهو
هیون: بله؟
ا/ت: وایی یعنی چیزی که تهیونگ گفت حقیقت داره
هیون: یعنی چی؟
ا/ت: تو حتی حواست نبود قلب اطراف اسمش پاک کنی من واقعا احمق بودم
یونهو: هیون
هیون: تو اینجا چیکار میکنی؟
یونهو: میدونم میخواستی سورپرایزم کنی ولی تولد تو هست اینو تو سفر برات خریده بودم
چیزی نگفتم و خواستم برم هیون دستمو گرفت
هیون: باید باهم حرف بزنیم
دستمو از دستش جدا کردم
ا/ت: لازم نیست
یونهو: چیشده؟
ا/ت: چندوقته باهمین؟
یونهو:۱سال دوماست
ا/ت: اهمم دوربین مخفی خوبی بود میخواستم یکم استرس بگیری ولی تو خیلی زرنگ تر از اون چیزی که فکر میکردم بودی
یونهو: واقعا؟
ا/ت: اهمم از فیست مشخصه خیلی کیوت و مهربونی
یونهو: توهم همینطور
ا/ت: به جشنتون ادامه بدید من میرم
یونهو: اوهمم باشه
با چشمانی گریون از کافه خارج شدم و تا میتونستم از اونجا دور شدم

چند ساعت بعد
یه گوشه از خیابون نشسته بودم و منتظر بودم بارون تموم بشه برگردم خونه
چتری بالای سرم احساس کردم
ا/ت: برو نیازی به چتر ندارم
تهیونگ: مطمئنی؟
ا/ت: اهمم چی؟ کیم تهیونگ!
تهیونگ: بلند شو بریم
دستمو گرفت و رفتیم تو ماشین
تهیونگ: ترم جدید داره شروع میشه نگران نیستی سرما بخوری؟
ا/ت: بهم گفته بودی که اگر واقعیت بفهمم نگم حق باتو بود ولی الان میخوام بگم حق با تو بود
تهیونگ: من نمیخواستم رابطه شمارو خراب کردم فقط میخواستم کمکت کنم
ا/ت: میدونم ممنون
تهیونگ: تا سرما نخوردی من میبرمت خونتون
ا/ت: نه نمیتونم برم
تهیونگ: خب کجا میری؟
ا/ت: هتل
تهیونگ: هتل؟
ا/ت: اهمم
تهیونگ: چه هتلی؟
ا/ت: پولشم که ندارم فراموشش کن تهیونگ
تهیونگ: بله
ا/ت: میشه من بیام خونه تو
تهیونگ: خونه من؟
ا/ت: اهمم جایی ندارم که برم
تهیونگ: همم باشه میریم اونجا

چند دقیقه بعد
تهیونگ: فکر کنم برات مهم نیست چه اتفاقی برات افتاده
ا/ت: برام هیون مهم نیست فقط ناراحتم که بهم خیانت شده
تهیونگ: میفهمم چی میگی

یک ساعت بعد
رفتیم خونه تهیونگ من رفتم دوش گرفتم لباس پوشیدم رفتم بیرون
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: بله
ا/ت: بعد لباساتو برات میشورمشون میارمشون
تهیونگ: لازم نیست برام کوچیک شدند بیا شام بخور سفارش دادم
ا/ت: شب کجا بخوابم؟
تهیونگ: تو اتاق من بخواب من اینجا میخوابم
ا/ت: خب میشه غذامو همونجا بخورم؟
تهیونگ: اهمم باشه خودم برات میارم
رفتم تو اتاقش تهیونگ برای خودش زندگی میکنه نه من چه اتاق خوشگلی داره
تهیونگ: بیا غذاتو گذاشتم اینجا من برم بخوابم
ا/ت: میشه بیشتر بمونی باهام حرف بزنی ارومم کنی؟
تهیونگ: اوکی
ا/ت: حس میکنم یکی با چکش زده تو قلبم اینقدر حالم بده دیگه نمیتونم بیشتر از این گریه کنم من...
دیدگاه ها (۵۴)

part27

part28

part25

part24

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط