فصل دوم p2
فصل دوم p2
نشستم یه گوشه و زانوهاموبغل کردم متوجه یه چیی شدم تعجب کردم، یه خرگپش خیلی ناز اون گوشه به مت خیره شده بود اشاره کردم بیاد پیشم و اومد رو پاهام خودش
هه سو: ووی خدا تو چقد ناز و کوچولویی کیوت خدا (ذوق مرگ)
خرگوش تو چشمام زل زده بود فقط یه چیزیش عجیب بود چشاش قرمز ولی اهمیت ندادم اخه خیلی ناز و گوگولی بود هر حرفی میزدم سرشو تکون میداد
هه سو: میخام نگهت دارمدپیش خودم اینحا بمونی میمیری از گرسنگی فقط باید مواظب باشم اون چهار تا غول نخورنت(همون زتیکه و توله هاش) باید یه اسم برات انتخاب کنم
خب چه اسمی بزارم عا، اوم
تو فکر بودم که اسم برای خرگوش انتخاب کنم صدای داد و بیداد اومد فهمید همون مرد مهربون اومده سریع خرگوش رپ زیر دامنم قایم کرد که اومد داخل و اومد سمتم و بغلم کرد من تعجب کرده بودم
اون وو: خوبی، بلایی سرت نیاوردن که ها
هه سو: ن من خوبم شما چرا انقدر نگرانید و اظطراب دارید
اون وو: لابد دوباره المی انداختنت تو این اتاق ن
هه سو: عام، اوم ن راسش یه کاری کردم، ادای خانم رو در اوردم اینجوری، ای دختره هرزه گگگگگ(وی اداشو در میاورد به ممکن ترین حالت کیوت)
اون وو: از دست تو خب چرا اینکارا میکنی ها(خنده از اون کیوتاش)
هه سو: میخام یه چیزی نشونتون بدم ولی به کسی نکید
اون وو: باشه ببینم چیع
هه سو: اینو نکاهش کنید، چقد نازه هرگوشه اون گپشه اتاق بود اومد پیشم میشه لطفا بزارید نکهش دارم خاهش میکنم لطفا(قیافه خنگ و کیوت)
اون وو: ای جونم چقد نازه، ارع اکه خوشحال میشی نگهش دار و مزار خاهرام بفهمن صدرصد میکشنش
هه سو: اوهوم خیلی ممنونم ازتون، فقط اسمشو چی بزارم
اون وو: اوم(غرق در فکر) چطوره بزاریم جکی
هه سو: از کجا میدونید پسرع
اون وو: یکم پایین ترو نکاه کنی میفهمی، قایمش کن ببرش تو اتاقت و نکهداری کن ازش و یه لباس هاتو بپوش میبرمت بیرون
هه سو: ولی خانم نمیزارن(ناراحت)
اون وو: من اینجا رییسم یادت نرفته که
هه سو: باشه من میرم اماده بشم(ذوق) فقط خرگوش رو نمیزارم تو اتاقم نکهش میداری تا من بیام
اون وو: اره برو (خنده)
هه سو: ممنونم شما خیلی مهربونید(لبخند چال لپش معلوم میشه ذوق مرگ ادمین)
اون وو: چطور تو انقد خشگلی و بهت بد میشه زندگی قبلیت هم همینجور بوده حتما(زیر لب)
هه سو: بله؟ چیزی گفتید(خنگ)
اون وو: ن ن گفتم برو اماده شو من تو ماشینم جکی هم پیش منه(لبخنددددد)
هه سو: چشمممم(ذوق مرگ)
کامنت بالی ۲۰۰بزارید
لایک هم بالای۶۰
نشستم یه گوشه و زانوهاموبغل کردم متوجه یه چیی شدم تعجب کردم، یه خرگپش خیلی ناز اون گوشه به مت خیره شده بود اشاره کردم بیاد پیشم و اومد رو پاهام خودش
هه سو: ووی خدا تو چقد ناز و کوچولویی کیوت خدا (ذوق مرگ)
خرگوش تو چشمام زل زده بود فقط یه چیزیش عجیب بود چشاش قرمز ولی اهمیت ندادم اخه خیلی ناز و گوگولی بود هر حرفی میزدم سرشو تکون میداد
هه سو: میخام نگهت دارمدپیش خودم اینحا بمونی میمیری از گرسنگی فقط باید مواظب باشم اون چهار تا غول نخورنت(همون زتیکه و توله هاش) باید یه اسم برات انتخاب کنم
خب چه اسمی بزارم عا، اوم
تو فکر بودم که اسم برای خرگوش انتخاب کنم صدای داد و بیداد اومد فهمید همون مرد مهربون اومده سریع خرگوش رپ زیر دامنم قایم کرد که اومد داخل و اومد سمتم و بغلم کرد من تعجب کرده بودم
اون وو: خوبی، بلایی سرت نیاوردن که ها
هه سو: ن من خوبم شما چرا انقدر نگرانید و اظطراب دارید
اون وو: لابد دوباره المی انداختنت تو این اتاق ن
هه سو: عام، اوم ن راسش یه کاری کردم، ادای خانم رو در اوردم اینجوری، ای دختره هرزه گگگگگ(وی اداشو در میاورد به ممکن ترین حالت کیوت)
اون وو: از دست تو خب چرا اینکارا میکنی ها(خنده از اون کیوتاش)
هه سو: میخام یه چیزی نشونتون بدم ولی به کسی نکید
اون وو: باشه ببینم چیع
هه سو: اینو نکاهش کنید، چقد نازه هرگوشه اون گپشه اتاق بود اومد پیشم میشه لطفا بزارید نکهش دارم خاهش میکنم لطفا(قیافه خنگ و کیوت)
اون وو: ای جونم چقد نازه، ارع اکه خوشحال میشی نگهش دار و مزار خاهرام بفهمن صدرصد میکشنش
هه سو: اوهوم خیلی ممنونم ازتون، فقط اسمشو چی بزارم
اون وو: اوم(غرق در فکر) چطوره بزاریم جکی
هه سو: از کجا میدونید پسرع
اون وو: یکم پایین ترو نکاه کنی میفهمی، قایمش کن ببرش تو اتاقت و نکهداری کن ازش و یه لباس هاتو بپوش میبرمت بیرون
هه سو: ولی خانم نمیزارن(ناراحت)
اون وو: من اینجا رییسم یادت نرفته که
هه سو: باشه من میرم اماده بشم(ذوق) فقط خرگوش رو نمیزارم تو اتاقم نکهش میداری تا من بیام
اون وو: اره برو (خنده)
هه سو: ممنونم شما خیلی مهربونید(لبخند چال لپش معلوم میشه ذوق مرگ ادمین)
اون وو: چطور تو انقد خشگلی و بهت بد میشه زندگی قبلیت هم همینجور بوده حتما(زیر لب)
هه سو: بله؟ چیزی گفتید(خنگ)
اون وو: ن ن گفتم برو اماده شو من تو ماشینم جکی هم پیش منه(لبخنددددد)
هه سو: چشمممم(ذوق مرگ)
کامنت بالی ۲۰۰بزارید
لایک هم بالای۶۰
۵۶.۲k
۰۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.