رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:25
*ویو سارا*
این یک ساعته تو اتاق نشستم با گوشیم ور میرم،اصلا من چرا باید به حرفش گوش کنم چرا باید نرم بیرون،حالا اون گفت خو بگه از کی من حرف گوش کن شدم،لجبازی که من داشتم رو یادم نیست کسی داشته باشه،عجب من میرم بیرون کاری بهش ندارم
همینکه از اتاق زدم بیرون از چیزی که میدیدم واقعا خندم میگرفت میخواستم بخندم واقعا،ولی نخندیده درست نیست
جین و جونگکوک روی مبل ولو شدن
تهیونگ با کرم دست و پاهاشو ماساژ میده و قیافه ی خسته ای داره
نامجون روی مبل تک نفره خوابیده
شوگا هم هنوز غرق خوابه
جی هوپ سرشو به مبل تکیه داده و با گوشی بازی میکنه
جیمین هم کمرشو گرفته و ناله میکنه
خلاصه اینکه همشون بدجوری خسته بنظر میرسیدن
رفتم جلوتر و با صدای نسبتا بلندی گفتم:خب آقای جئون هنوز هم میخوای کمک کنی
جونگکوک:سارا لطفا مسخره نون
سارا:الان من بایدم بیام بزنمتون حقتونه،وقتی میگم نمیتونید،خسته میشید،تواناییشو ندارید چرا اینکارو میکنید حالا خوبه به اندازه موهای سرتون پشیمونید
تهیونگ:آدم تشکری میکنه خسته نباشید میگه،تو میای بالا سرمون غر میزنی واقعا دستت دردنکنه،بقیه مدیر برنامه دارن ماهم مدیر برنامه داریم
سارا:خب من بهتون گفتم انجام ندید لجبازی کردید،باشه حالا مرسی و خسته نباشید حالا بلند بشید برید ی دوشی بگیرید
یکی هم این گربه ی خوابالو رو بیدار کنه این یکسره خوابه
جیمین:سارا من حقمه برام ۲۰ تا موچی بیارید بخورم
جونگکوک:منم یک بسته شیرموز میخوام
تهیونگ:منم توت فرنگی و هات چاکلت میخوام
سارا:بفرما همینش کم بود که چیز میز بخوان،باشه میارم براتون
خلاصه همه خواسته هاشونو اوردم و از اونجایی که شام آماده بود شام خوردیم و همه رفتیم خوابیدیم
(۲ روز بعد)
مجرم رو دستگیر کردن و همونطور که توقع داشتم لیدر گروه شاکس بود ولی چون کمپانیش فهمید با کفالت آزادش کرد و مدیر کمپانی و گروه شاکس اومدن و از بی تی اس عذر خواهی کردن
اعضا هم چون خیلی مهربونن عذر خواهیشونو پذیرفتن
الان هم اعضا دارن صبحونشونو میخورن
جونگکوک:جین هیونگ
جین:بله
جونگکوک:میدونستی ۱۰ سال دیگه ۳۸ سالت میشه؟
جین:یا یا خب من ۳۸ سالم بشه ۳۲ سالت میشه
جونگکوک:اره من جوون میمونم تو پیر میشی ها ها ها
جین:خب که چی من همیشه هندسامم و پیر نمیشم هه
سارا:صبحونتونو بخورید
جین و کوک:چشم
سارا:از کی حرف گوش کن شدید
جین:خب دیگه
کوک:اره دیگه
همینطور که داشتیم حرف میزدیم گوشیم زنگ خورد،مامانم بود سریع جواب دادم
یکی:سلام خرس قشنگم خوبی؟دلم برات تنگ شده
صداش برام خیلی آشنا بودم با شنیدن صداش احساس فوق العاده قشنگی بهم دست داد
انگار که صد ها سال منتظر این صدا بودم نمیدونستم چی بگم فقط میخواستم بیشتر این صدا رو بشنوم
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:25
*ویو سارا*
این یک ساعته تو اتاق نشستم با گوشیم ور میرم،اصلا من چرا باید به حرفش گوش کنم چرا باید نرم بیرون،حالا اون گفت خو بگه از کی من حرف گوش کن شدم،لجبازی که من داشتم رو یادم نیست کسی داشته باشه،عجب من میرم بیرون کاری بهش ندارم
همینکه از اتاق زدم بیرون از چیزی که میدیدم واقعا خندم میگرفت میخواستم بخندم واقعا،ولی نخندیده درست نیست
جین و جونگکوک روی مبل ولو شدن
تهیونگ با کرم دست و پاهاشو ماساژ میده و قیافه ی خسته ای داره
نامجون روی مبل تک نفره خوابیده
شوگا هم هنوز غرق خوابه
جی هوپ سرشو به مبل تکیه داده و با گوشی بازی میکنه
جیمین هم کمرشو گرفته و ناله میکنه
خلاصه اینکه همشون بدجوری خسته بنظر میرسیدن
رفتم جلوتر و با صدای نسبتا بلندی گفتم:خب آقای جئون هنوز هم میخوای کمک کنی
جونگکوک:سارا لطفا مسخره نون
سارا:الان من بایدم بیام بزنمتون حقتونه،وقتی میگم نمیتونید،خسته میشید،تواناییشو ندارید چرا اینکارو میکنید حالا خوبه به اندازه موهای سرتون پشیمونید
تهیونگ:آدم تشکری میکنه خسته نباشید میگه،تو میای بالا سرمون غر میزنی واقعا دستت دردنکنه،بقیه مدیر برنامه دارن ماهم مدیر برنامه داریم
سارا:خب من بهتون گفتم انجام ندید لجبازی کردید،باشه حالا مرسی و خسته نباشید حالا بلند بشید برید ی دوشی بگیرید
یکی هم این گربه ی خوابالو رو بیدار کنه این یکسره خوابه
جیمین:سارا من حقمه برام ۲۰ تا موچی بیارید بخورم
جونگکوک:منم یک بسته شیرموز میخوام
تهیونگ:منم توت فرنگی و هات چاکلت میخوام
سارا:بفرما همینش کم بود که چیز میز بخوان،باشه میارم براتون
خلاصه همه خواسته هاشونو اوردم و از اونجایی که شام آماده بود شام خوردیم و همه رفتیم خوابیدیم
(۲ روز بعد)
مجرم رو دستگیر کردن و همونطور که توقع داشتم لیدر گروه شاکس بود ولی چون کمپانیش فهمید با کفالت آزادش کرد و مدیر کمپانی و گروه شاکس اومدن و از بی تی اس عذر خواهی کردن
اعضا هم چون خیلی مهربونن عذر خواهیشونو پذیرفتن
الان هم اعضا دارن صبحونشونو میخورن
جونگکوک:جین هیونگ
جین:بله
جونگکوک:میدونستی ۱۰ سال دیگه ۳۸ سالت میشه؟
جین:یا یا خب من ۳۸ سالم بشه ۳۲ سالت میشه
جونگکوک:اره من جوون میمونم تو پیر میشی ها ها ها
جین:خب که چی من همیشه هندسامم و پیر نمیشم هه
سارا:صبحونتونو بخورید
جین و کوک:چشم
سارا:از کی حرف گوش کن شدید
جین:خب دیگه
کوک:اره دیگه
همینطور که داشتیم حرف میزدیم گوشیم زنگ خورد،مامانم بود سریع جواب دادم
یکی:سلام خرس قشنگم خوبی؟دلم برات تنگ شده
صداش برام خیلی آشنا بودم با شنیدن صداش احساس فوق العاده قشنگی بهم دست داد
انگار که صد ها سال منتظر این صدا بودم نمیدونستم چی بگم فقط میخواستم بیشتر این صدا رو بشنوم
۴.۳k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.