ویو جونگ کوک ا
𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۱۱
[ویو جونگ کوک ا]
بدون حرفی از کنارم رد شد و رفت..
نگاهی به دختری که به زور خودش و نگه داشته بود کردم.
این همون دیشبی نیست!؟
دختره جن**ده رو باش.
خواستم برم که با"هعی"که گفت برگشتم
به زور سر پا وایساده بود هر یه قدمی که برمیداشت چند ثانیه وای میستاد تا بتونه راه بره.
به سمتم امد و به راه رو نگا کرد.
جنا: چرا گفتی بره؟هر چند مهم نیست
سرش و سمتم چرخوند.
دستشو رو سینم گذاشت دقیقا بخشیی که دکمه هایه پیراهنم باز بود.
جنا: الان خودت گردنم بگیر..
کوک: برو گمشو اون طرف..
و به چهار چوب در کوبیدمش
جنا:خشونتت...
خواستم برم که یقیه لباسم با دوتا دستاش گرفت و چسبوند به خودش.
و لبام و بوسید.
جوری سفت چسبیده بود که انگار میخوام فرار کنم.
وقتی دیدم یکی داره میادسری بردمش داخل و در و بستم به سمت تخت بردتم و روش انداختم..
و نیوفتادم و نشستم
خواستم بلند شم
کوک: هعی ببینن تو..
شونم و گرفت و مانع شد.
انگشت اشارش و رو لبم گذاشت و ساکتم کرد و کاملا مست گفت:
_منم میشم یکی از دخترایی که شبات و میگذرونی باهاشون
و بعد خندید
رو پاهام نشست
و از پشتم پاهاشو دورم حلقه کرد.
دیگه داشت زیاده روی میکرد من چرا باید با این بخوابم!؟
ولی تکون نخورده بودم که دوباره شروع کرد بوسیدنم.
و دستاش و دور صورتم گذاشت.
با تمام زور رو تخت انداختم ولی جدا نشد.
دستام و سمت کمرش بردم.
ولی وقتی دستم بهش خورد تکون خورد
یعنی مثل کسایی که یچیزی یخ باهاشون برخورد میکنه ری اکشن نشون میدن.
و بازم جدا نشد.
وقتی با لمس شدن انقدر حساس بود.
چطوری داره این کار و میکنه!؟
جامون و عوض کردم
یعنی اون و انداختم کنار تقریبا روش افتادم
کوک: بس کن..
جنا: بیخیاللل..ناز نکن برا منن
کوک: تو حتی تحمل دست زدن و نداری
چرا دارم با کسی که هم مسته هم کمی مواد مصرف کرده بحث میکنم!!؟
جنا: دارم..
چرت میگه
کوک: باشه..
صورتم و نزدیکش کردم
و دستم رو گردنش گزاشتم و همزمان با کشیدن دستم به پایین بدنش گفتم:
_ وسطش اعتراض کنی فایدده نداره..
دستم و از دامن لباسش رد کردم
بین روناش میکشیدم..
جوری که خودش و منقبض کرده بود طبعی نبود براش..یا برام..
دستم که بین پاش گذاشتم پاهاش و جمع کرد.
سرم و سمت صورتش چرخوندم.
کوک: چند بار رابطه داشتی؟
یکم مکث کرد
جنا: نداشتم.
نه تروخدا بیام سراغ دختری که کنترلش دست خودش نیست و هنوز دختره!؟
خواستم بکشم کنار که گفت:
_ دلیل نمیشه که بیخیال شی ها؟!..من خودم دارم این کار و میکنم.
انگشتم و که بین پاش کشیدم.
کل بدنش لرزید
"پایان فلش بک"
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۱۱
[ویو جونگ کوک ا]
بدون حرفی از کنارم رد شد و رفت..
نگاهی به دختری که به زور خودش و نگه داشته بود کردم.
این همون دیشبی نیست!؟
دختره جن**ده رو باش.
خواستم برم که با"هعی"که گفت برگشتم
به زور سر پا وایساده بود هر یه قدمی که برمیداشت چند ثانیه وای میستاد تا بتونه راه بره.
به سمتم امد و به راه رو نگا کرد.
جنا: چرا گفتی بره؟هر چند مهم نیست
سرش و سمتم چرخوند.
دستشو رو سینم گذاشت دقیقا بخشیی که دکمه هایه پیراهنم باز بود.
جنا: الان خودت گردنم بگیر..
کوک: برو گمشو اون طرف..
و به چهار چوب در کوبیدمش
جنا:خشونتت...
خواستم برم که یقیه لباسم با دوتا دستاش گرفت و چسبوند به خودش.
و لبام و بوسید.
جوری سفت چسبیده بود که انگار میخوام فرار کنم.
وقتی دیدم یکی داره میادسری بردمش داخل و در و بستم به سمت تخت بردتم و روش انداختم..
و نیوفتادم و نشستم
خواستم بلند شم
کوک: هعی ببینن تو..
شونم و گرفت و مانع شد.
انگشت اشارش و رو لبم گذاشت و ساکتم کرد و کاملا مست گفت:
_منم میشم یکی از دخترایی که شبات و میگذرونی باهاشون
و بعد خندید
رو پاهام نشست
و از پشتم پاهاشو دورم حلقه کرد.
دیگه داشت زیاده روی میکرد من چرا باید با این بخوابم!؟
ولی تکون نخورده بودم که دوباره شروع کرد بوسیدنم.
و دستاش و دور صورتم گذاشت.
با تمام زور رو تخت انداختم ولی جدا نشد.
دستام و سمت کمرش بردم.
ولی وقتی دستم بهش خورد تکون خورد
یعنی مثل کسایی که یچیزی یخ باهاشون برخورد میکنه ری اکشن نشون میدن.
و بازم جدا نشد.
وقتی با لمس شدن انقدر حساس بود.
چطوری داره این کار و میکنه!؟
جامون و عوض کردم
یعنی اون و انداختم کنار تقریبا روش افتادم
کوک: بس کن..
جنا: بیخیاللل..ناز نکن برا منن
کوک: تو حتی تحمل دست زدن و نداری
چرا دارم با کسی که هم مسته هم کمی مواد مصرف کرده بحث میکنم!!؟
جنا: دارم..
چرت میگه
کوک: باشه..
صورتم و نزدیکش کردم
و دستم رو گردنش گزاشتم و همزمان با کشیدن دستم به پایین بدنش گفتم:
_ وسطش اعتراض کنی فایدده نداره..
دستم و از دامن لباسش رد کردم
بین روناش میکشیدم..
جوری که خودش و منقبض کرده بود طبعی نبود براش..یا برام..
دستم که بین پاش گذاشتم پاهاش و جمع کرد.
سرم و سمت صورتش چرخوندم.
کوک: چند بار رابطه داشتی؟
یکم مکث کرد
جنا: نداشتم.
نه تروخدا بیام سراغ دختری که کنترلش دست خودش نیست و هنوز دختره!؟
خواستم بکشم کنار که گفت:
_ دلیل نمیشه که بیخیال شی ها؟!..من خودم دارم این کار و میکنم.
انگشتم و که بین پاش کشیدم.
کل بدنش لرزید
"پایان فلش بک"
- ۳۹.۰k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط