❤ ❤ ❤ ❤
❤ ❤ ❤ ❤
عشـــــــــق....
پارت 57
نیلوفر :
وبعد محمد بقیه ضعیف بودن ولی منم بازی ام خوب بود
علی با اعتراض گفت : قبول نیست محسن تو بازیکن هات بهتره مهرداد که فقط اینجا دکوری وایساده فرشته هم ضعیفه یکی رو بده به ما
محسن : مهرداد بیاد این ور لیلی ومحیا واسه شما
علی : خوبه محمد
محمد : آره خوبه
لیلی : نخیر چرا نیلوفر باید تو تیم بهتر باشه
محسن : نیلوفر نمیدم قشنگ بازی می کنه
لیلی : منم نمیام بازی
مهرداد: من بازی نمی کنم
مهرداد یه گوشه وایساد همه بهش اعتراض کردن ولی انگار حالش خوب نبود چون مدام
بااینکه بازی می کردم ولی حواسم به مهرداد بود اصلا انگار تواین دنیا نبود
از طرف محمد سرویس اومد من رفتم طرف توپ وگفتم : من جواب میدم ولی با ضربه ای که به پهلوم خورد از درد جیغ زدم ونقش زمین شدم
- چیکار کردی لیلی
محسن سر لیلی داد می زد محمد زودتر از همه اومد کنارم از درد نمی تونستم نفس بکشم ومی لرزیدم
- چی شد ...محمد نیلوفر چش شده
صدای مهرداد بود
محسن : لیلی با آرنج زد به شکمش
مهرداد کنارم زانو زدوگفت : نفس عمیق بکش ...
نمی تونستم خیلی درد داشت محمد بغلم کردوگفت : بد ضربه خورده
مهرداد: نیلوفر تو رو خدا سعی کن نفس عمیق بکشی
نمی تونستم چون پهلو وشکمم قفل شده بود
چشام داشت سیاهی می رفت
صدای فریاد مهرداد رو شنیدم وسینه ام که پراز تنفس شد وتونستم نفس بکشم ولی خیلی درد داشتم چشامو باز کردم صورت مهرداد نزدیک صورتم بود
- نفس عمیق بکش کجات ضربه خورده
محیا : اینجاش
محیا که دست گذاشت از درد لرزیدم اصلاصدام بالا نمیومد
مهرداد باخشم لیلی رو نگاه کرد وگفت : تومریضی ...روانی
محسن : حالا وقتش نیست
مهرداد : نیلوفرباید بریم دکتر سعی کن بلند شی
نشستم دست محمد دور شونه ام بود قیافه ای فربد دیدنی بود
نشستم وچندتا نفس عمیق کشیدم
محمد : نیلوفر عزیزم حالت خوبه
فرشته : بهتره ببریدش دکتر
حالم که بهتر شد گفتم : نمی خوادخوبم
با کمک محمد بلند شدم رنگ مهرداد سفید شده بود ودستاش می لرزید
فربد : دختررجون به لبمون کردی مرده بودی بخدا یکی به من آب قند بده
محیا اشک هاش رو پاک کردوبا بغض گفت : چرا این کارو کردی لیلی اگه بلایی سرش میومد که خودم زنده نمی زاشتمت
لیلی که معلوم بود ترسیده گفت : من که از قصد نزدم
فربد : چرا زدی ولی با این حال خدا رو شکر نیلوفر الان بهتره
- چی شده بچه ها
آقا حسام بود که با نگرانی نگامون می کرد
محیا : نیلوفر ضربه خورد به شکمش نفسش رفت مهرداد بهش نفس داد
آقا حسام بغلم کرد وگفت : چرا اینجوری شد
کسی چیزی نگفت مهرداد اما خیلی عصبی بود وبد لیلی رو نگاه می کرد خوب بود که مهرداد بود اگه نبود چی می شد ؟!!!!
عشـــــــــق....
پارت 57
نیلوفر :
وبعد محمد بقیه ضعیف بودن ولی منم بازی ام خوب بود
علی با اعتراض گفت : قبول نیست محسن تو بازیکن هات بهتره مهرداد که فقط اینجا دکوری وایساده فرشته هم ضعیفه یکی رو بده به ما
محسن : مهرداد بیاد این ور لیلی ومحیا واسه شما
علی : خوبه محمد
محمد : آره خوبه
لیلی : نخیر چرا نیلوفر باید تو تیم بهتر باشه
محسن : نیلوفر نمیدم قشنگ بازی می کنه
لیلی : منم نمیام بازی
مهرداد: من بازی نمی کنم
مهرداد یه گوشه وایساد همه بهش اعتراض کردن ولی انگار حالش خوب نبود چون مدام
بااینکه بازی می کردم ولی حواسم به مهرداد بود اصلا انگار تواین دنیا نبود
از طرف محمد سرویس اومد من رفتم طرف توپ وگفتم : من جواب میدم ولی با ضربه ای که به پهلوم خورد از درد جیغ زدم ونقش زمین شدم
- چیکار کردی لیلی
محسن سر لیلی داد می زد محمد زودتر از همه اومد کنارم از درد نمی تونستم نفس بکشم ومی لرزیدم
- چی شد ...محمد نیلوفر چش شده
صدای مهرداد بود
محسن : لیلی با آرنج زد به شکمش
مهرداد کنارم زانو زدوگفت : نفس عمیق بکش ...
نمی تونستم خیلی درد داشت محمد بغلم کردوگفت : بد ضربه خورده
مهرداد: نیلوفر تو رو خدا سعی کن نفس عمیق بکشی
نمی تونستم چون پهلو وشکمم قفل شده بود
چشام داشت سیاهی می رفت
صدای فریاد مهرداد رو شنیدم وسینه ام که پراز تنفس شد وتونستم نفس بکشم ولی خیلی درد داشتم چشامو باز کردم صورت مهرداد نزدیک صورتم بود
- نفس عمیق بکش کجات ضربه خورده
محیا : اینجاش
محیا که دست گذاشت از درد لرزیدم اصلاصدام بالا نمیومد
مهرداد باخشم لیلی رو نگاه کرد وگفت : تومریضی ...روانی
محسن : حالا وقتش نیست
مهرداد : نیلوفرباید بریم دکتر سعی کن بلند شی
نشستم دست محمد دور شونه ام بود قیافه ای فربد دیدنی بود
نشستم وچندتا نفس عمیق کشیدم
محمد : نیلوفر عزیزم حالت خوبه
فرشته : بهتره ببریدش دکتر
حالم که بهتر شد گفتم : نمی خوادخوبم
با کمک محمد بلند شدم رنگ مهرداد سفید شده بود ودستاش می لرزید
فربد : دختررجون به لبمون کردی مرده بودی بخدا یکی به من آب قند بده
محیا اشک هاش رو پاک کردوبا بغض گفت : چرا این کارو کردی لیلی اگه بلایی سرش میومد که خودم زنده نمی زاشتمت
لیلی که معلوم بود ترسیده گفت : من که از قصد نزدم
فربد : چرا زدی ولی با این حال خدا رو شکر نیلوفر الان بهتره
- چی شده بچه ها
آقا حسام بود که با نگرانی نگامون می کرد
محیا : نیلوفر ضربه خورد به شکمش نفسش رفت مهرداد بهش نفس داد
آقا حسام بغلم کرد وگفت : چرا اینجوری شد
کسی چیزی نگفت مهرداد اما خیلی عصبی بود وبد لیلی رو نگاه می کرد خوب بود که مهرداد بود اگه نبود چی می شد ؟!!!!
۹۰.۳k
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.