عشق کلاسیک 🤎✨
عشق کلاسیک 🤎✨
p5
کوک :از وقتی که از اون محل رفتیم نتونستم بهت فکر نکنم
یونگی :مگه من زنتم که فکرم بیرون نیای
کوک :بهترین دوستم که هستی ، راستی این همون آبجی کوچولوته ؟ چه بزرگ شدی ا.ت خانم !
ا.ت :خیلی ممنون ، یه سوال دارم دوستتون چرارفتارش اینقدر قیر معمولیه ؟
کوک :اها این .. دیوونست ولش کن
فلش بک وقتی ته داشت ماجرا رو به کوک می گفت
ته :ازت یه در خواست دارم
کوک :تو جون بخا
ته :می خام دختره رو بفرستی تو حیاط
کوک :چطوری ؟
ته :چمیدونم یجوری بیارش دیگه
پایان فلش بک
تهیونگ از پشت کوک و نیشکون گرفت
کوک :بیاین سه تایی بریم حیاط
یونگی :دوستت چی
کوک :این و ول کن ما بریم
ادامه دارد ...
p5
کوک :از وقتی که از اون محل رفتیم نتونستم بهت فکر نکنم
یونگی :مگه من زنتم که فکرم بیرون نیای
کوک :بهترین دوستم که هستی ، راستی این همون آبجی کوچولوته ؟ چه بزرگ شدی ا.ت خانم !
ا.ت :خیلی ممنون ، یه سوال دارم دوستتون چرارفتارش اینقدر قیر معمولیه ؟
کوک :اها این .. دیوونست ولش کن
فلش بک وقتی ته داشت ماجرا رو به کوک می گفت
ته :ازت یه در خواست دارم
کوک :تو جون بخا
ته :می خام دختره رو بفرستی تو حیاط
کوک :چطوری ؟
ته :چمیدونم یجوری بیارش دیگه
پایان فلش بک
تهیونگ از پشت کوک و نیشکون گرفت
کوک :بیاین سه تایی بریم حیاط
یونگی :دوستت چی
کوک :این و ول کن ما بریم
ادامه دارد ...
۲.۴k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.