ارباب مرگبار من پارت
ارباب مرگبار من : پارت ۱۷
از زبان ات
با ماشین هایول رفتیم بار اونجا چند تا پسر مزاحم شدن و یکیشون خیلی بهم نزدیک شد، من زیاد اهمیت ندادم ولی دیگه اونقد نزدیک شد که به دیوار خوردم گلوم رو گاز گرفت من میخواستم از خودم دورش کنم ولی نمیشد همون لحظه هایول اومد و یه مشت زد تو دهنش،
-وای هایول گردنم کبود شده اگه کوک بفهمه چی؟(با نگرانی)
هایول: نگران نباش دیوونه اگه چیزی گفتم خودم شاهدت میشم و بهش میگم که اون پسره به زور میخواست نزدیکت بشه
-مرسی هایول جونممم
÷هوی گرل ها منو نفراموشید
هایول: باشه عزیزمممم
کلی خوش گذروندیم و راس ساعت ۲ بامداد با ماشین هایول برگشتیم خیلی خسته بودیم و گفتم
-گرل ها پسرا کجان؟
÷فک کنم انقد حرصی شدن که نیومدن ببینن که برگشتیم یا نه(نیشخند)
هایول:به احتمال زیاد تو یه اتاق با هم زر میزنن
-من خیلی خستم میرم بالا
هایول و یونا: ما هم همینطور
-فعلا بای
اومدم اتاق ولی کوک رو ندیدم اهمیتی ندادم رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و یه لباس خواب سفید کیوت پوشیدم(برای در آوردن حرص کوک)(عکسشو گذاشتم) که صدای در اومد رفتم در رو باز کردم و دیدم یکی از خدمتکار ها با یه کارتون پر از بطری اومده بود( مرد بود™) گفت
™آقای جئون هستن؟
-نه چطور؟
™آخه اینا رو گفتن بهشون بدم
-اینا چی ان؟
™خون
-چییییی...خون برای چی
™ایشون خونآشامن نمیدونستین
-نههه...
™ خب اینا رو میزارم اینجا بهشون بدین
-باشه تو برو
از زبان ات
یعنی اون خون آشامه من از خون آشاما متنفرم شنیدم اونا خون آدما رو میخونننن اگه خون من رو هم بخوره چی اگه منو بکشه چییییییی. سریع میخواستم از در اتاق برم بیرون که یهو کوک جلوم ظاهر شد و گف
+کجا کوچولو
-تو خون آشامی مگه نه
+آره چطور
-چرا بهم نگفتی
+ چون میدونستم از خون آشام ها بدت میاد
-ایششش برو کنار میخوام برم
-همون لحظه محکم هُلم داد داخل اتاق و با کلید اتاق رو قفل کرد
-داری چیکار میکنی کوک دارم میترسم لطفا کاری نکن
+اگه بخوام بکن..مت اونوقت چی؟
-نه من اجازه نمیدم
-خیلی بهم نزدیک شد و پرتم کرد رو تخت و گف
+من ازت اجازه نخواستم
+بعدشم انتظار نداشته باش با این لباسی که پوشیدی کاری نکنم
-قرار بر این بود که هر چی من بگم باید گوش بدی هنوز ۲۴ ساعت نگذشته این قانونه کوک
+کار منم شکستن قانونه
-هوییی
+وایسا ببینم گردنت چی شده؟؟؟؟؟هاا؟؟(با داد)
-م..من..یه..یکی..خ..خیلی..به.بهم.ن..نزدیک شد..و..هرچی خواستم..دورش..کنم..نشد..ولی بلاخره هایول اومد و زدش
+(نگاه های ترسناک)چرا اصلا باید میرفتی بار
-دوست داشتم برم اصلا به تو چه
+به من چه؟؟؟؟؟(با داد)
-ب..ببخشید
+دیگه فایده نداره امشب بهت نشون میدم
-نه تروخدا کوک من نمیخام
+ از اینجا به بعدشو ددی صدام کن کوچولوووو
(اسمات)
حمایتتتت خوشملام اونایی که اسمات میخوان کامنت بزارن ارسال میشه
اصلا فکرشو میکردین کوک خون آشام باشه🤣
(دلیل متنفر بودنه ات از خون آشام ها بخاطر اینه که تو بچگیش یه خون آشام اذیتش میکرد و اونم کوک بود🤣)
شرط: ۱۵ لایک و ۷ بازنشر
از زبان ات
با ماشین هایول رفتیم بار اونجا چند تا پسر مزاحم شدن و یکیشون خیلی بهم نزدیک شد، من زیاد اهمیت ندادم ولی دیگه اونقد نزدیک شد که به دیوار خوردم گلوم رو گاز گرفت من میخواستم از خودم دورش کنم ولی نمیشد همون لحظه هایول اومد و یه مشت زد تو دهنش،
-وای هایول گردنم کبود شده اگه کوک بفهمه چی؟(با نگرانی)
هایول: نگران نباش دیوونه اگه چیزی گفتم خودم شاهدت میشم و بهش میگم که اون پسره به زور میخواست نزدیکت بشه
-مرسی هایول جونممم
÷هوی گرل ها منو نفراموشید
هایول: باشه عزیزمممم
کلی خوش گذروندیم و راس ساعت ۲ بامداد با ماشین هایول برگشتیم خیلی خسته بودیم و گفتم
-گرل ها پسرا کجان؟
÷فک کنم انقد حرصی شدن که نیومدن ببینن که برگشتیم یا نه(نیشخند)
هایول:به احتمال زیاد تو یه اتاق با هم زر میزنن
-من خیلی خستم میرم بالا
هایول و یونا: ما هم همینطور
-فعلا بای
اومدم اتاق ولی کوک رو ندیدم اهمیتی ندادم رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و یه لباس خواب سفید کیوت پوشیدم(برای در آوردن حرص کوک)(عکسشو گذاشتم) که صدای در اومد رفتم در رو باز کردم و دیدم یکی از خدمتکار ها با یه کارتون پر از بطری اومده بود( مرد بود™) گفت
™آقای جئون هستن؟
-نه چطور؟
™آخه اینا رو گفتن بهشون بدم
-اینا چی ان؟
™خون
-چییییی...خون برای چی
™ایشون خونآشامن نمیدونستین
-نههه...
™ خب اینا رو میزارم اینجا بهشون بدین
-باشه تو برو
از زبان ات
یعنی اون خون آشامه من از خون آشاما متنفرم شنیدم اونا خون آدما رو میخونننن اگه خون من رو هم بخوره چی اگه منو بکشه چییییییی. سریع میخواستم از در اتاق برم بیرون که یهو کوک جلوم ظاهر شد و گف
+کجا کوچولو
-تو خون آشامی مگه نه
+آره چطور
-چرا بهم نگفتی
+ چون میدونستم از خون آشام ها بدت میاد
-ایششش برو کنار میخوام برم
-همون لحظه محکم هُلم داد داخل اتاق و با کلید اتاق رو قفل کرد
-داری چیکار میکنی کوک دارم میترسم لطفا کاری نکن
+اگه بخوام بکن..مت اونوقت چی؟
-نه من اجازه نمیدم
-خیلی بهم نزدیک شد و پرتم کرد رو تخت و گف
+من ازت اجازه نخواستم
+بعدشم انتظار نداشته باش با این لباسی که پوشیدی کاری نکنم
-قرار بر این بود که هر چی من بگم باید گوش بدی هنوز ۲۴ ساعت نگذشته این قانونه کوک
+کار منم شکستن قانونه
-هوییی
+وایسا ببینم گردنت چی شده؟؟؟؟؟هاا؟؟(با داد)
-م..من..یه..یکی..خ..خیلی..به.بهم.ن..نزدیک شد..و..هرچی خواستم..دورش..کنم..نشد..ولی بلاخره هایول اومد و زدش
+(نگاه های ترسناک)چرا اصلا باید میرفتی بار
-دوست داشتم برم اصلا به تو چه
+به من چه؟؟؟؟؟(با داد)
-ب..ببخشید
+دیگه فایده نداره امشب بهت نشون میدم
-نه تروخدا کوک من نمیخام
+ از اینجا به بعدشو ددی صدام کن کوچولوووو
(اسمات)
حمایتتتت خوشملام اونایی که اسمات میخوان کامنت بزارن ارسال میشه
اصلا فکرشو میکردین کوک خون آشام باشه🤣
(دلیل متنفر بودنه ات از خون آشام ها بخاطر اینه که تو بچگیش یه خون آشام اذیتش میکرد و اونم کوک بود🤣)
شرط: ۱۵ لایک و ۷ بازنشر
- ۴۹۷
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط