ازت متنفرم
#ازت_متنفرم
پارت5
کامنتو لایک یادتون نره💚
💔🥺
علی:ده مدل سوال پرسیدم،یدونشم خودش جواب نداد.......
ارام
ارام:خیلی خب خوش گذشت من دیگه برم
امیر:کلا روهم رفته دوساعت نیست اومدی
عسل:زود نیس؟تازه داره شروع میشه ها
ارام:واسه من چه فرقی میکنه
علی:عه،دو دیقه رفتم دسشویی چی دارین میگین به هم اونم با این شدت از جدیت!
ارام:داشتیم به این فمر میکردیم از دسته تو چجوری خلاص بشیم
امیروعسل هم رمان خندیدن
علی:ناراحتین میتونم برم
ارام:نه تو بمون من دارم میرم،داشتیم خداحافظی میکردیم
علی:عه،چرا انقد زود حالا!؟
عسل:ولش کن این همیشه همینقدر رو مخه
ارام:شما لطف دارین به من{خطاب به عسل}
عسل:نه گلم این چه حرفیه
ارام:باااای
امیر:باااای
عسل:باااای
علی:صبرکن تا دمه در بات میام،نمیگم میرسونمت چون نه مستی نه دیروقته
تک خنده ای کردمو گفتم همونشم نمیخاد ماشینم دمه دره خودم میتونم برم
علی:منم دمه در کار دارم،بریم؟
ارام:بریم...
درماشینو باز کردم
علی:مراقب باش
ارام:عجب
علی:عجبورجب،عجبش چی بود دیگه!؟
ارام:هیچی،عادت ندارم
علی:یعنی چی؟
ارام:یعنی هیچی ولش کن
علی:انقد بدم مباد حرفتونو کامل نمیزنید
ارام:دوتا زبونامو جا گذاشتم از اونا بپرس!
علی خندید
ارام:خب دیگه،بااای
علی:باااای
ده مین بعد
کیلیدو انداختم و رفتم تو
ساعت دوازدهونیم بود!
شرط میبندم الا تازه اونجا داره شلوغ میشه خوب شد اومدما!
تلفن زنگ خورد
ارام:بفرمایید
مدیره بخشه توزیع{شرکت}اقای زند
زند:سلام،ببخشید دیر موقعه مزاحم شدم
ارام:مشکلی نیست بفرمایید
زند:فردا برای عکاسی از شما یاعت هشت صبح میان
ارام:عکاسی!؟
زند:بله،الا شما جزوه پولدارترین افراده المان به حساب میاید!
ارام:خب این چه ربطی به عکاسی داره؟
زند:خانم خوبید!؟
ارام:اره خوبم،یک ذهنم درگیر شد
زند:فرادا ساعت هشت مشکلی نداره
ارام:نمیدونم!
زند:یعنی چی!؟
ارام:نه مشکلی نداره
زند:باشه،پس خداحافظ
ارام:خداحافط
پارت5
کامنتو لایک یادتون نره💚
💔🥺
علی:ده مدل سوال پرسیدم،یدونشم خودش جواب نداد.......
ارام
ارام:خیلی خب خوش گذشت من دیگه برم
امیر:کلا روهم رفته دوساعت نیست اومدی
عسل:زود نیس؟تازه داره شروع میشه ها
ارام:واسه من چه فرقی میکنه
علی:عه،دو دیقه رفتم دسشویی چی دارین میگین به هم اونم با این شدت از جدیت!
ارام:داشتیم به این فمر میکردیم از دسته تو چجوری خلاص بشیم
امیروعسل هم رمان خندیدن
علی:ناراحتین میتونم برم
ارام:نه تو بمون من دارم میرم،داشتیم خداحافظی میکردیم
علی:عه،چرا انقد زود حالا!؟
عسل:ولش کن این همیشه همینقدر رو مخه
ارام:شما لطف دارین به من{خطاب به عسل}
عسل:نه گلم این چه حرفیه
ارام:باااای
امیر:باااای
عسل:باااای
علی:صبرکن تا دمه در بات میام،نمیگم میرسونمت چون نه مستی نه دیروقته
تک خنده ای کردمو گفتم همونشم نمیخاد ماشینم دمه دره خودم میتونم برم
علی:منم دمه در کار دارم،بریم؟
ارام:بریم...
درماشینو باز کردم
علی:مراقب باش
ارام:عجب
علی:عجبورجب،عجبش چی بود دیگه!؟
ارام:هیچی،عادت ندارم
علی:یعنی چی؟
ارام:یعنی هیچی ولش کن
علی:انقد بدم مباد حرفتونو کامل نمیزنید
ارام:دوتا زبونامو جا گذاشتم از اونا بپرس!
علی خندید
ارام:خب دیگه،بااای
علی:باااای
ده مین بعد
کیلیدو انداختم و رفتم تو
ساعت دوازدهونیم بود!
شرط میبندم الا تازه اونجا داره شلوغ میشه خوب شد اومدما!
تلفن زنگ خورد
ارام:بفرمایید
مدیره بخشه توزیع{شرکت}اقای زند
زند:سلام،ببخشید دیر موقعه مزاحم شدم
ارام:مشکلی نیست بفرمایید
زند:فردا برای عکاسی از شما یاعت هشت صبح میان
ارام:عکاسی!؟
زند:بله،الا شما جزوه پولدارترین افراده المان به حساب میاید!
ارام:خب این چه ربطی به عکاسی داره؟
زند:خانم خوبید!؟
ارام:اره خوبم،یک ذهنم درگیر شد
زند:فرادا ساعت هشت مشکلی نداره
ارام:نمیدونم!
زند:یعنی چی!؟
ارام:نه مشکلی نداره
زند:باشه،پس خداحافظ
ارام:خداحافط
۲.۱k
۲۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.