مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

اتفاق جالب

اتفاق جالب
p6
ولی سولار حاضر میشه قلبشو اهدا کنه هیچ چیز دیگه براش مهم نبود
(دو ساعت بعد عمل )
یکی از فرشته ها ب بهشت برگشته بود سولار دیگه چشماشو برای همیشه بسته بود
اعضای گروه سولار خون گریه میکردن چرا ک حالا لیدر و بهترین دوستشون برای همیشه از پیششون رفته بود و اونا تنها موندن
ولی اون دیگه انتخابشو کرده بود چ کاری از دستشون بر میومد؟
.............................
کوک چشماشو باز میکنه بعد مدتی ک ب خدش میاد اعضا خیلی سعی میکنن ک با آرامش براش توضیح بدن ولی کوک عین دیوونه ها همه چیزو میشکنه همون موقع جیا عین برق زده ها وارد میشه و با گریه میگه:
سولار اینو قبل عمل برای من فرستاده (گریه)
متن پیام :
جیای عزیزم متاسفم ک تنهاتون گذاشتم ولی من نمیتونستم بزارم ی آدم بی گناه بخاطر من بمیره این ویس برای آقای جئون هستش منو ببخشین دوستون دارم
سولار.
شدت گریه های جیا بیشتر میشه اشکای کوک جاری میشه و با صدای لرزون و بغض دار میگه:ویسو بزار.
جیا ویسو پلی میکنه
ویس:


عه عه بازم برین توخماری لایک و کامنت یادتون نره
دیدگاه ها (۱)

اتفاق جالب (پارت پایانی)ویس:(با گریه و صدای لرزون)سلام آقای ...

شروع یک عشق ماندگارو چن دیقه دیه آپ میکنم

اتفاق جالب p4ولی کوک چی؟اون چند متر اونطرف تر مثلی بچه با لب...

اتفاق جالب p3از زبان راوی:بعد از مدتی وقتی اعضای گروه سولار ...

که ته گفت_این جوجه الان چیکار کرد+مارو بوسید؟_هر کاری که کرد...

قلدر مدرسه ( پارت ۴۱ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط