اتفاق جالب
اتفاق جالب
p4
ولی کوک چی؟
اون چند متر اونطرف تر مثلی بچه با لباسایی ک با خون یکسان شده بود کف آسفالت خوابیده بود سولار با بدنی ک پر از درد بود ب طرفش میدوعه همه دورشون جمع شده بودن سولار جیغ میکشید و داد میزد:آمبولانس خبر کنین. صورتش و دستاش پر خون بود. لباس عروس سفیدش حالا دیگه سفید نبود و ب رنگ گلای رز دسته گل عروسیش قرمز بود دستاش میلرزید
..............................
بالاخره آمبولانس رسید کوک رو بردن بیمارستان ولی دیگه خیلی دیر بود. خون توی قلب نحیف کوک لخته شده بود و ب پیوند قلب احتیاج داشت اما باید توی صف منتظر میبود. دکترا ازش قطع امید کردن ولی.......
خماری
بچه ها پارتارو کم میزارم ولی زود زود آپ میکنم
لایک و کامنت یادت نره
p4
ولی کوک چی؟
اون چند متر اونطرف تر مثلی بچه با لباسایی ک با خون یکسان شده بود کف آسفالت خوابیده بود سولار با بدنی ک پر از درد بود ب طرفش میدوعه همه دورشون جمع شده بودن سولار جیغ میکشید و داد میزد:آمبولانس خبر کنین. صورتش و دستاش پر خون بود. لباس عروس سفیدش حالا دیگه سفید نبود و ب رنگ گلای رز دسته گل عروسیش قرمز بود دستاش میلرزید
..............................
بالاخره آمبولانس رسید کوک رو بردن بیمارستان ولی دیگه خیلی دیر بود. خون توی قلب نحیف کوک لخته شده بود و ب پیوند قلب احتیاج داشت اما باید توی صف منتظر میبود. دکترا ازش قطع امید کردن ولی.......
خماری
بچه ها پارتارو کم میزارم ولی زود زود آپ میکنم
لایک و کامنت یادت نره
۱۹.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.