اسم رمان:وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدز
اسم رمان:وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدزدتت و مجبوری عروسش باشی و...
پارت:36(اخر)
وقتی از دادگاه اومدیم بیرون یونا با یه پوزخند مسخره داشت نگام میکرد
یونا:هه اون منو دوست دار هنوز بعد چند سال اون به من پیشنهاد رابطه دا...
جنی:خانم اصلا حرف هایی که زدید برام مهم نیست اگر صحبتی داشته باشم طرف حساب من اقای پارک هستن پس سکوت کنید و تو مسائلی که به شما مربوط نیست دخالت نکنید با اجازه
جیمین:صبر کن کی بیام دنبال جی وون
جنی:میگم مدیر برنامم باهاتون قرار بزاره فعلا
تصمیم گرفتم خود واقعیم رو نشون بدم گوشیم رو در اوردم و به کوک زنگ زدم
جنی:سلام داداشی
جونگ کوک:چی میخوای
جنی:یااا سلامت کجا رفته بعدم از کجا فهمیدی چیزی ازت میخوام
جونگ کوک: میشناسمت خب بگو
جنی: امم اون دوستت اسمش چی بود اها سون جه
جونگ کوک:خب بعدش
جنی:بهش بگو بیاد و برای چند ساعت نقش دوست پسرم رو بازی کنه
جونگ کوک:چییی (داد)
جنی: تا 4:15 اینجا باشه
جونگ کوک: من چه طور تو یه
جنی:بایی
گوشی رو قطع کردم صدای جیمین رو پشت سرم شنیدم
جیمین:عزیزم بیا یکم حرف بزنیم
جنی: اول من عزیز تو نیستم دوم هر حرفی که باید میزدیم رو زدیم
پارک جیمین خودت کاین کارو کردی الان منو تو یه غریبه هستیم
جیمین:درسته ولی میتونم جی سون رو ببینم
جنی:نخیر پارک جیمین
و اون شد اخرین دیدارمون
『شاعر می فرماید』
از وقتی تورا ملاقات کردم
قلبم ز قلبت تپید این قلب برای تو
و ان قلب برای من شکست
و فرو ریخت خانه ات در قلبم در
اوار ماندی و در گذشتی
اما هنوز در رویا و زندگی من وجود داری
تنها و معصوم ترین 「عشق من」
『تمام』
#he_so
پارت:36(اخر)
وقتی از دادگاه اومدیم بیرون یونا با یه پوزخند مسخره داشت نگام میکرد
یونا:هه اون منو دوست دار هنوز بعد چند سال اون به من پیشنهاد رابطه دا...
جنی:خانم اصلا حرف هایی که زدید برام مهم نیست اگر صحبتی داشته باشم طرف حساب من اقای پارک هستن پس سکوت کنید و تو مسائلی که به شما مربوط نیست دخالت نکنید با اجازه
جیمین:صبر کن کی بیام دنبال جی وون
جنی:میگم مدیر برنامم باهاتون قرار بزاره فعلا
تصمیم گرفتم خود واقعیم رو نشون بدم گوشیم رو در اوردم و به کوک زنگ زدم
جنی:سلام داداشی
جونگ کوک:چی میخوای
جنی:یااا سلامت کجا رفته بعدم از کجا فهمیدی چیزی ازت میخوام
جونگ کوک: میشناسمت خب بگو
جنی: امم اون دوستت اسمش چی بود اها سون جه
جونگ کوک:خب بعدش
جنی:بهش بگو بیاد و برای چند ساعت نقش دوست پسرم رو بازی کنه
جونگ کوک:چییی (داد)
جنی: تا 4:15 اینجا باشه
جونگ کوک: من چه طور تو یه
جنی:بایی
گوشی رو قطع کردم صدای جیمین رو پشت سرم شنیدم
جیمین:عزیزم بیا یکم حرف بزنیم
جنی: اول من عزیز تو نیستم دوم هر حرفی که باید میزدیم رو زدیم
پارک جیمین خودت کاین کارو کردی الان منو تو یه غریبه هستیم
جیمین:درسته ولی میتونم جی سون رو ببینم
جنی:نخیر پارک جیمین
و اون شد اخرین دیدارمون
『شاعر می فرماید』
از وقتی تورا ملاقات کردم
قلبم ز قلبت تپید این قلب برای تو
و ان قلب برای من شکست
و فرو ریخت خانه ات در قلبم در
اوار ماندی و در گذشتی
اما هنوز در رویا و زندگی من وجود داری
تنها و معصوم ترین 「عشق من」
『تمام』
#he_so
۱۶.۶k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.