part

part:6
جونگکوک ویو
رفتم دم در خونه ات و در زدم جونسول اومد و با ذوق در رو باز کرد
خنده هاش دقیقا مثل خنده های ات بود
جونسول:سلام بابایی
سلام عزیزم
سرم رو بالا آوردم
جونگکوک رو به یکی از نگهبان‌هاش
بیارینش
همون لحضه اون نگهبان با یه سگ سفید پشمالو برگشت
جونسول از این سگه خوشت میاد؟
جونسول:آرهههه خوشم میادددد
ات اومد دم در...
_این چه نازه اسمش چیه؟
اسمشو دیگه باید جونسول انتخاب کنه..
جونسول:میخوام اسمشو بزارم لوپو
_حالا معنیش چیه؟
جونسول:نمیدونم فقط حس میکنم بهش میاد..
خیل‌خب..آماده اید؟
سرن رو به نشونه آره تکون دادم وسایل های کوچک رو توی ماشین گذاشتیمجونگکوک یه کامیون گرفته بود تاوسایل های دیگه رو منتقل کنن عمارت سوار ماشین شدیم..
جونسول برات یه اتاق صورتی آماده کردم توی اون خونه با یه عالمه وسایل خوشکل..
جونسول:واقعااااا
ات
رسیدیم به عمارت..بعضی گیاهان توی حیاط خشک شده بودن بعضی از قسمت های خونه هم پر از خاک بود
جونسول:مامانیییی اینجا چند طبقست؟؟
_با پارکینگ و زیر زمین ۷طبقست
جونسول:یعنی خیلی بزرگه اینجا آره؟
آره خیلی بزرگه..بیا بریم اتاقتو بهت نشون بدم
آروم دم گوش جونگکوک گفتم
_کدوم اتاق شده اتاق جونسول؟
اتاق مهمان جفت اتاق خودمون رو صورتی کردم و وسایلشو عوض کردم
رفتم سمت اتاق جونسول با سگش بدو بدو....
(دو پارت آخر عکس جونسول)


10❥︎

#فیک #جونگکوک #اسمات
#سناریو‌اسمات #سناریو‌جونگکوک
#فیک‌اسمات‌
دیدگاه ها (۳)

part:7 جونسول با سگش بدو بدو رفت سمت اتاقی که قرار بود اتاق ...

part:9من از این ز.ن هیچوقت سیر نمیشم ۱۰مین بعد ات شروع به لر...

part:1سلام اتم دوست دختر مخفی جونگکوک راستش بخاطر کمپانی‌مجب...

part:5گفتم بیا مطمئن باش اگه بیای پشیمون نمیشی توی کافه........

پارت ۳۹ات: فکر کنم دیگه نمیترسم جیمین: عومم.. افرین ات: رسید...

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط