ارباب خشن🥂
#ارباب خشن🥂
part⁶
در حدی ک فکر کنم چندین سال پیر شدم ک یهـ.و دیدم تهیونگ داره با سرعت میاد سمتم ی ذره ترسیده بودم ک چ اتفا.قی افتاده..
....
تهیونگ: کوک زود باش بیا گوشی ا.ت جی پی اس داره میدونی اگر مامان یا باباش چکش کنن بدبختیم؟!
کوک: وااای تهیونگ چقدر ساده ای من خودم میدونم نگران چیزی نباش اوکی؟!
تهیونگ: نگران؟؟ من برای خودت گفتم خود دانی
کوک: مامان بابای ا.ت دیگ پیش ا.ت نیستن ینی ا.ت رو ول کردن اونم توی سن کم
تهیونگ: عجب شیطو.نی هستی تو هاااا رفتی سراغ چـ دخت.ری عـ.ـف
کوک: بله بله من همینم دیگه؛)
تهیونگ: بگذریم حالا بیا ی اب سردی چیزی بزنیم ب ا.ت شاید بهو.ش اومد ها؟!
کوک: اوکی
.....
ویو تهیونگ:
رفتم اشپز.خونه ک آب سرد بیارم ، در یخچال رو باز کردم و بطری آب رو برداشتم و ر.یختم توی ظرف داشتم میرفتم سمت ا.ت ک یهو دیدم گوشیم داره زنگ میخوره، جنی بود دوس.دخترم جوابشو ندادم چون حتما میخواد بگه ک کجایی کی میای، بیا پیشم برای همین جواب شو ندادم ولی همش ب زنگ زدنش ادامه میداد و من بی تفاوت بودم! و...
.......
کوک: تهیونگ بیا دیگ چقدر طولش میدی تو ای بابا
تهیونگ: اخه جنی زنگ زده بود
کوک: جوابشو ک ندادی ها؟؟؟
تهیونگ: نبابا خیالت تخت جوابشو ندادم
کوک: خوبه🙂 حالا ا.ب سرد رو یهـ.و بریـ.ز توی صور.ت ا.ت
تهیونگ: اوکی،
کوک: عهه تهیونگ پاچیـ.دی ب من بیشور(با خنده)
تهیونگ: اینو ول کن چرا ا.ت بهو.ش نیومد نکنه اتفا.قی براش افتاده، یا خدااا!
کوک: نترس فک نکنم چیزی شده باشه، اگرم چیزی شده باشه اتفا.قه دیگه دست ما ک نبوده
تهیونگ: انقدر راحت میتونی قیـ.د ا.ت رو بزنی؟! مثلا دوس.دختـ.رته ها
کوک: چی میگی تو هاااا؟! اولین قرا.رم باهاش بود حتی خونشونم یک بارم نرفتم:/
تهیونگ: چیزی نمیتونم بت بگم بگذریم حالا
.....
ویو کوک:
ی ذره با تهیونگ دعو.ام شد ولی ب دل نگرفتم گفتم اون دوس صمیمیت هس درست نیس ک دعو.ا رو بخوای ادامه بدی مثل همیشه توی فکر رفتم ک دیدم تهیونگ داره داد میزنه رفتم سمتش و دیدم....
part⁶
در حدی ک فکر کنم چندین سال پیر شدم ک یهـ.و دیدم تهیونگ داره با سرعت میاد سمتم ی ذره ترسیده بودم ک چ اتفا.قی افتاده..
....
تهیونگ: کوک زود باش بیا گوشی ا.ت جی پی اس داره میدونی اگر مامان یا باباش چکش کنن بدبختیم؟!
کوک: وااای تهیونگ چقدر ساده ای من خودم میدونم نگران چیزی نباش اوکی؟!
تهیونگ: نگران؟؟ من برای خودت گفتم خود دانی
کوک: مامان بابای ا.ت دیگ پیش ا.ت نیستن ینی ا.ت رو ول کردن اونم توی سن کم
تهیونگ: عجب شیطو.نی هستی تو هاااا رفتی سراغ چـ دخت.ری عـ.ـف
کوک: بله بله من همینم دیگه؛)
تهیونگ: بگذریم حالا بیا ی اب سردی چیزی بزنیم ب ا.ت شاید بهو.ش اومد ها؟!
کوک: اوکی
.....
ویو تهیونگ:
رفتم اشپز.خونه ک آب سرد بیارم ، در یخچال رو باز کردم و بطری آب رو برداشتم و ر.یختم توی ظرف داشتم میرفتم سمت ا.ت ک یهو دیدم گوشیم داره زنگ میخوره، جنی بود دوس.دخترم جوابشو ندادم چون حتما میخواد بگه ک کجایی کی میای، بیا پیشم برای همین جواب شو ندادم ولی همش ب زنگ زدنش ادامه میداد و من بی تفاوت بودم! و...
.......
کوک: تهیونگ بیا دیگ چقدر طولش میدی تو ای بابا
تهیونگ: اخه جنی زنگ زده بود
کوک: جوابشو ک ندادی ها؟؟؟
تهیونگ: نبابا خیالت تخت جوابشو ندادم
کوک: خوبه🙂 حالا ا.ب سرد رو یهـ.و بریـ.ز توی صور.ت ا.ت
تهیونگ: اوکی،
کوک: عهه تهیونگ پاچیـ.دی ب من بیشور(با خنده)
تهیونگ: اینو ول کن چرا ا.ت بهو.ش نیومد نکنه اتفا.قی براش افتاده، یا خدااا!
کوک: نترس فک نکنم چیزی شده باشه، اگرم چیزی شده باشه اتفا.قه دیگه دست ما ک نبوده
تهیونگ: انقدر راحت میتونی قیـ.د ا.ت رو بزنی؟! مثلا دوس.دختـ.رته ها
کوک: چی میگی تو هاااا؟! اولین قرا.رم باهاش بود حتی خونشونم یک بارم نرفتم:/
تهیونگ: چیزی نمیتونم بت بگم بگذریم حالا
.....
ویو کوک:
ی ذره با تهیونگ دعو.ام شد ولی ب دل نگرفتم گفتم اون دوس صمیمیت هس درست نیس ک دعو.ا رو بخوای ادامه بدی مثل همیشه توی فکر رفتم ک دیدم تهیونگ داره داد میزنه رفتم سمتش و دیدم....
۱۲.۱k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.