شراب سرخ پارت ۳۰🍷
شراب سرخ پارت ۳۰🍷
خواست چیزی بگوید که نگذاشتم و ادامه دادم:اگه قراره من طبق حرفای تو عمل کنم تو هم باید طبق حرفای من عمل کنی، تو نمیخوای من از بانی حرفی بزنم یا حتی بهش فکر کنم ، منم نمیخوام جنی توی این خونه بمونه و با اون لباس های باز و فجیع جلوی چشم تو رژه بره..
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گوشه لپش را گازی گرفت:تو فکر میکنی ممکنه جنی منو به تخت خوابش بکشونه؟
_فکر نمیکنم مطمئنم ..
خواست چیزی بگوید که نگذاشتم و ادامه دادم:اگه قراره من طبق حرفای تو عمل کنم تو هم باید طبق حرفای من عمل کنی، تو نمیخوای من از بانی حرفی بزنم یا حتی بهش فکر کنم ، منم نمیخوام جنی توی این خونه بمونه و با اون لباس های باز و فجیع جلوی چشم تو رژه بره..
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گوشه لپش را گازی گرفت:تو فکر میکنی ممکنه جنی منو به تخت خوابش بکشونه؟
_فکر نمیکنم مطمئنم ..
تهیونگ سر تا پایم را نظری کرد وبعد کمی مکث گفت:اون دیگه بستگی به تو داره..
و به سمت در رفت و از اتاق خارج شد..
بستگی به من داره! دقیقا منظورش چی بود؟
-تهیونگ ویو-
خنده کنان بالاخره رفیق چند ساله ام را در آغوش کشیدم و گفتم:خیلی خوبه میبینمت مرد.
جیمین خشنود گفت:خیلی دل تنگت بودم بالاخره موعد برگشتم رسیده بود نباید دست تنها ولت میکردم.
از یکدیگر جدا شدیم و به سمت کاناپه ها راهنماییش کردم: بشین پسر...
روی کاناپه نشستیم ، جیمین گفت:یک خبرایی به گوشم رسیده کیم..
چشمانم را ریز کردم و پرسیدم:چجور خبرایی؟
جیمین:شنیدم دختر پارکو گروگان گرفتی!
با حرف جیمین قهقهه ای زدم و گفتم:گروگان! انگار خبرا رو درست به گوشت نرسوندن!
جیمین کنجکاو به کاناپه تکیه زد و پرسید: خب درستش چیه؟
قضیه ا.ت را تمام و کمال به او توضیح دادم البته بجز شبی که باهم بودیم نمیخواستم کسی متوجه مجذوب شدن من به او دختر شود،حتی جیمین!
جیمین:پس الان با دو تا زن که الحساب دشمنت محسوب میشن داری زیر یک سقف باهاشون زندگی میکنی؟
سری تکان دادم که خنده بلندی سر داد:اوه پسر پس تو خونت گیس کشی راه افتاده..
علاوه بر فیک نویسی از اونجایی که کلیپ هم آپ میکنم تصمیم گرفتم از این به بعد اینطوری کنم نظرتون چیه ؟ چطوریه ؟ انجام بدم یا نه ؟ و اینکه پارت ها رو برای خوندن به ترتیب و نظم داخل کالکشن پیجی هست که توی بیو گذاشتم میتونید برید داخل پیج و از کالکشن هاش بخونید ...
میدونم کم گذاشتم پس شرطا رو کم میکنم ۱۵ تا لایک و۱۵ تا کام نظراتون و حدسیاتون در مورد آینده چیه ؟ مثلا به نظرتون چه اتفاقی میوفته ؟ تهیونگ چرا جنب رو نمی اندازه بیرون ؟ اته ته ته رو دوست داره ؟ قراره چی بشه ؟
خواست چیزی بگوید که نگذاشتم و ادامه دادم:اگه قراره من طبق حرفای تو عمل کنم تو هم باید طبق حرفای من عمل کنی، تو نمیخوای من از بانی حرفی بزنم یا حتی بهش فکر کنم ، منم نمیخوام جنی توی این خونه بمونه و با اون لباس های باز و فجیع جلوی چشم تو رژه بره..
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گوشه لپش را گازی گرفت:تو فکر میکنی ممکنه جنی منو به تخت خوابش بکشونه؟
_فکر نمیکنم مطمئنم ..
خواست چیزی بگوید که نگذاشتم و ادامه دادم:اگه قراره من طبق حرفای تو عمل کنم تو هم باید طبق حرفای من عمل کنی، تو نمیخوای من از بانی حرفی بزنم یا حتی بهش فکر کنم ، منم نمیخوام جنی توی این خونه بمونه و با اون لباس های باز و فجیع جلوی چشم تو رژه بره..
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گوشه لپش را گازی گرفت:تو فکر میکنی ممکنه جنی منو به تخت خوابش بکشونه؟
_فکر نمیکنم مطمئنم ..
تهیونگ سر تا پایم را نظری کرد وبعد کمی مکث گفت:اون دیگه بستگی به تو داره..
و به سمت در رفت و از اتاق خارج شد..
بستگی به من داره! دقیقا منظورش چی بود؟
-تهیونگ ویو-
خنده کنان بالاخره رفیق چند ساله ام را در آغوش کشیدم و گفتم:خیلی خوبه میبینمت مرد.
جیمین خشنود گفت:خیلی دل تنگت بودم بالاخره موعد برگشتم رسیده بود نباید دست تنها ولت میکردم.
از یکدیگر جدا شدیم و به سمت کاناپه ها راهنماییش کردم: بشین پسر...
روی کاناپه نشستیم ، جیمین گفت:یک خبرایی به گوشم رسیده کیم..
چشمانم را ریز کردم و پرسیدم:چجور خبرایی؟
جیمین:شنیدم دختر پارکو گروگان گرفتی!
با حرف جیمین قهقهه ای زدم و گفتم:گروگان! انگار خبرا رو درست به گوشت نرسوندن!
جیمین کنجکاو به کاناپه تکیه زد و پرسید: خب درستش چیه؟
قضیه ا.ت را تمام و کمال به او توضیح دادم البته بجز شبی که باهم بودیم نمیخواستم کسی متوجه مجذوب شدن من به او دختر شود،حتی جیمین!
جیمین:پس الان با دو تا زن که الحساب دشمنت محسوب میشن داری زیر یک سقف باهاشون زندگی میکنی؟
سری تکان دادم که خنده بلندی سر داد:اوه پسر پس تو خونت گیس کشی راه افتاده..
علاوه بر فیک نویسی از اونجایی که کلیپ هم آپ میکنم تصمیم گرفتم از این به بعد اینطوری کنم نظرتون چیه ؟ چطوریه ؟ انجام بدم یا نه ؟ و اینکه پارت ها رو برای خوندن به ترتیب و نظم داخل کالکشن پیجی هست که توی بیو گذاشتم میتونید برید داخل پیج و از کالکشن هاش بخونید ...
میدونم کم گذاشتم پس شرطا رو کم میکنم ۱۵ تا لایک و۱۵ تا کام نظراتون و حدسیاتون در مورد آینده چیه ؟ مثلا به نظرتون چه اتفاقی میوفته ؟ تهیونگ چرا جنب رو نمی اندازه بیرون ؟ اته ته ته رو دوست داره ؟ قراره چی بشه ؟
۸۲۰
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.