The last part
وقتی باهات قهر بود
این... این همون بارمن بود
+ب.بخشید ... بامن کاری داشتید؟
&ارع دقیقن با خودت کار دارم.. کارت دارم خشگلع
اونقدی مست بودم ک هیچی نمیفهمیدم
عین ی اسکل پشت سرش راه افتادم
موقعی ب خودم اومدم ک کار از کار گذشته بود
قفل شدن در
نزدیک شدنش ب من
سرصدا بیرون ک صدای من توش گم میشد
تنها کاری ک ازم بر میومد گریه کردن یا داد زدن بلکه کسی ب دادم برسه
+نیا سمتم عوضی..... گمشو اونور.... گفتم نزدیک نشو( جیغ -داد )
ولی مگه از دست من کاری بر میومد
+هق تورو خدا ولم کن... هق هق بهم دست نزن
داشت اون لبای کثیفش رو نزدیک لبام میکرد
منی ک بین حصار اون اشغال و دیوار زندانی شده بودم
مستی توانم رو ازم گرفته بود
منم چیزی جز گریه کردن از دستم بر نمیومد
توی 1 سانتیه صورتم بود ک پرت شد رو زمین !
کوک ویو
توی خیابون مث دیونه ها دور خودم میچرخیدم
_ات هق... کجایی هق.. نفسم کجایی هق هق
یهو گوشیم زنگ خورد
خیلی بی میل گوشی رو اوردم بالا ولی با اسمی ک یهو ظاهر شد چشمام گرد شد
ات!
سریع جواب دادم
هرچی صداش زدم جواب نداد
از سرو صدای دوربرش مشد فهمید بار
تنها ی بار ب اینجا نزدیک بود
دیگه نزدیک بودم
تلفن رو قط نکردم ب امید اینکه صدامو بشنوه باهام حرف بزنه
ک یهو
&ارع دقیقن با خودت کار دارم.. کارت دارم خشگلع
بعد این جمله
اون... اون صدای ات منِ!
+نیا سمتم عوضی..... گمشو اونور.... گفتم نزدیک نشو( جیغ -داد )
این اخرین جمله ای بود ک شنیدم
خون جلو چشمام رو گرفته بود
اگع براش اتفاقی بیوفته مقصرش تویی جونگ کوک
رسیدم اونجا
دنبال اتاق میگشتم ک
صدای ناله ای منو جذب خودش کرد
ب هر زحمتی شده درو وا کردم
اون ... اون عوضی سعی داشت ات رو لمس کنه !
بی وقفه داشتم میزدمش
حتا برام مهم نبود ک زیر دستم جون بدع یا ن
ک با صدای گریه ات ب خودم اومدم
دستش گرفتم و کشیدم و همراه خودم بردمش بیرون بار
خیلی سریع بغلش کردم
یا خیس شدن لباسم متوجه شدم دارع گریه میکنه
سرش رو اوردم بالا
+هق هق... ممنون.. هقققققققققق اگه تو نبودی چی هق
درحالی موهاش رو نوازش میکردم گفتم
_هیشششش اروم باش... حتا بهش فکرم نکن خب
+ جونگ کوک 🥺
_جانم
ادامش پست بعد ویس اجازه نمیداد
این... این همون بارمن بود
+ب.بخشید ... بامن کاری داشتید؟
&ارع دقیقن با خودت کار دارم.. کارت دارم خشگلع
اونقدی مست بودم ک هیچی نمیفهمیدم
عین ی اسکل پشت سرش راه افتادم
موقعی ب خودم اومدم ک کار از کار گذشته بود
قفل شدن در
نزدیک شدنش ب من
سرصدا بیرون ک صدای من توش گم میشد
تنها کاری ک ازم بر میومد گریه کردن یا داد زدن بلکه کسی ب دادم برسه
+نیا سمتم عوضی..... گمشو اونور.... گفتم نزدیک نشو( جیغ -داد )
ولی مگه از دست من کاری بر میومد
+هق تورو خدا ولم کن... هق هق بهم دست نزن
داشت اون لبای کثیفش رو نزدیک لبام میکرد
منی ک بین حصار اون اشغال و دیوار زندانی شده بودم
مستی توانم رو ازم گرفته بود
منم چیزی جز گریه کردن از دستم بر نمیومد
توی 1 سانتیه صورتم بود ک پرت شد رو زمین !
کوک ویو
توی خیابون مث دیونه ها دور خودم میچرخیدم
_ات هق... کجایی هق.. نفسم کجایی هق هق
یهو گوشیم زنگ خورد
خیلی بی میل گوشی رو اوردم بالا ولی با اسمی ک یهو ظاهر شد چشمام گرد شد
ات!
سریع جواب دادم
هرچی صداش زدم جواب نداد
از سرو صدای دوربرش مشد فهمید بار
تنها ی بار ب اینجا نزدیک بود
دیگه نزدیک بودم
تلفن رو قط نکردم ب امید اینکه صدامو بشنوه باهام حرف بزنه
ک یهو
&ارع دقیقن با خودت کار دارم.. کارت دارم خشگلع
بعد این جمله
اون... اون صدای ات منِ!
+نیا سمتم عوضی..... گمشو اونور.... گفتم نزدیک نشو( جیغ -داد )
این اخرین جمله ای بود ک شنیدم
خون جلو چشمام رو گرفته بود
اگع براش اتفاقی بیوفته مقصرش تویی جونگ کوک
رسیدم اونجا
دنبال اتاق میگشتم ک
صدای ناله ای منو جذب خودش کرد
ب هر زحمتی شده درو وا کردم
اون ... اون عوضی سعی داشت ات رو لمس کنه !
بی وقفه داشتم میزدمش
حتا برام مهم نبود ک زیر دستم جون بدع یا ن
ک با صدای گریه ات ب خودم اومدم
دستش گرفتم و کشیدم و همراه خودم بردمش بیرون بار
خیلی سریع بغلش کردم
یا خیس شدن لباسم متوجه شدم دارع گریه میکنه
سرش رو اوردم بالا
+هق هق... ممنون.. هقققققققققق اگه تو نبودی چی هق
درحالی موهاش رو نوازش میکردم گفتم
_هیشششش اروم باش... حتا بهش فکرم نکن خب
+ جونگ کوک 🥺
_جانم
ادامش پست بعد ویس اجازه نمیداد
۴۰.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.