true love part 22
دیدم که همگی توی سالن اصلی هستند و دارن میخندند و همهمه ای هست.
با صدای بلند گفتم
+ سلااااااام
× چته دختر کر شدم
+ آخه فکر کردم بخاطر شلوغی شاید صدامو نشنوین
_ حالا که شندیدم😑
+ هعی . خو الان که همه هستیم چرا نمیریم؟
_ منتظر جونگکوک و جیمین و لیسو و لیسا هستیم
+ لیسا دیگه کیه😐
_ خواهر لیسو. نقشه داریم با جیمین جورش کنیم.
+ اوم ولی واجب بود اون دختره..
که ادامه حرفم با اومدن میمون خانم ناتمام موند.
$ عا یونا از لیسو خوشت نمیاد درسته؟
+ میدونی چیه دونگی ؟ از همون دبیرستان لیسو با من پدرکشتگی داشت. هروقت جایزه دانشآموز برتر رو میگرفتم حسودی میکرد و بهم تیکه مینداخت.وقتی فهمید کراشش یعنی تهیونگ توی اکیپ ماس بد تر شد. ازش متنفرم یونو؟ همیشه بعد تهیونگ از اون متنفرم چه برسه بخوام یه مدت تحملش کنم.
@ هعی درکت میکنم.ما هم یه مدت توی اون اکیپ بودیم. ولی بخاطر لیسو زیاد باهاشون گرم نگرفتیم
درحال صحبت با دونگی و یونگی بودم که منفور ترین اشخاص یعنی جیمین و جونگکوک( بزنم بترکه؟😐🙏🗿پسرامو) و لیسو و خواهرش اومدن.خواهرش لیسا رو میشناختم.دختر اروم و باوقاری بود برعکس خواهرش. همه میدونستن روی جیمین کراشه. لیسو خیلی از لیسا خوشش نمیومد ولی باهاش دورو بود و لیسا هم ساده.منو لیسا خیلی صمیمی نبودیم ولی رابطمون بهتر از منو لیسو بود.
راوی
¥ سلام ته اوپا !خونتو عوض کردی؟!
_ سلام لیسو شی . نه خونه خودمه
+ خودمون
_ همون😒
¥ یعنی چی؟ میشه بپرسم خونه اوپا من چجوری خونه تو هست و تو اینجا چ میکنی؟
+ اولن برای مسافرت همه جمع شدیم تا حرکت کنیم دوما چون من متاسفانههههه همسرشم
_ دلتم بخواد
+ خیر دلم نمیخواد تو همسرم باشی
¥ چی میگیی؟ ( داد) ینی چی که تو همسر تهیونگی؟!
+ خودمم همچین مشتاق نبودم
¥ دختره...
لیسو اومد جلو تا موهای یونا رو بکشه که دونگی و میچا جلوشو گرفتن
¥ چیکار دارین( داد)
٪ چیکار میکنی لیسو؟
¥ همه میدونن من اولین و تنها کسی هستم که حق دارم تهیونگ مال اون باشهههه( داد)
یونا با ارامش گفت
+ صداتو برای من بالانبر😴من و تهیونگ به اجبار ازدواج کردیم و بهش علاقه ای ندارم
_ من نه تنها بهت علاقه ندارم بلکه ازش متنفرم هستم
با گفتن این حرف لیسو اروم تر شد.کمی بعد همگی سوارماشین ها شدند.
هانا و سوهو ، مینهو و میچا ، تهیونگ و یونا ، جیمین و لیسو و لیسا ، دونگی و یونگی و جونگکوک
۳ ساعت بعد...
با صدای بلند گفتم
+ سلااااااام
× چته دختر کر شدم
+ آخه فکر کردم بخاطر شلوغی شاید صدامو نشنوین
_ حالا که شندیدم😑
+ هعی . خو الان که همه هستیم چرا نمیریم؟
_ منتظر جونگکوک و جیمین و لیسو و لیسا هستیم
+ لیسا دیگه کیه😐
_ خواهر لیسو. نقشه داریم با جیمین جورش کنیم.
+ اوم ولی واجب بود اون دختره..
که ادامه حرفم با اومدن میمون خانم ناتمام موند.
$ عا یونا از لیسو خوشت نمیاد درسته؟
+ میدونی چیه دونگی ؟ از همون دبیرستان لیسو با من پدرکشتگی داشت. هروقت جایزه دانشآموز برتر رو میگرفتم حسودی میکرد و بهم تیکه مینداخت.وقتی فهمید کراشش یعنی تهیونگ توی اکیپ ماس بد تر شد. ازش متنفرم یونو؟ همیشه بعد تهیونگ از اون متنفرم چه برسه بخوام یه مدت تحملش کنم.
@ هعی درکت میکنم.ما هم یه مدت توی اون اکیپ بودیم. ولی بخاطر لیسو زیاد باهاشون گرم نگرفتیم
درحال صحبت با دونگی و یونگی بودم که منفور ترین اشخاص یعنی جیمین و جونگکوک( بزنم بترکه؟😐🙏🗿پسرامو) و لیسو و خواهرش اومدن.خواهرش لیسا رو میشناختم.دختر اروم و باوقاری بود برعکس خواهرش. همه میدونستن روی جیمین کراشه. لیسو خیلی از لیسا خوشش نمیومد ولی باهاش دورو بود و لیسا هم ساده.منو لیسا خیلی صمیمی نبودیم ولی رابطمون بهتر از منو لیسو بود.
راوی
¥ سلام ته اوپا !خونتو عوض کردی؟!
_ سلام لیسو شی . نه خونه خودمه
+ خودمون
_ همون😒
¥ یعنی چی؟ میشه بپرسم خونه اوپا من چجوری خونه تو هست و تو اینجا چ میکنی؟
+ اولن برای مسافرت همه جمع شدیم تا حرکت کنیم دوما چون من متاسفانههههه همسرشم
_ دلتم بخواد
+ خیر دلم نمیخواد تو همسرم باشی
¥ چی میگیی؟ ( داد) ینی چی که تو همسر تهیونگی؟!
+ خودمم همچین مشتاق نبودم
¥ دختره...
لیسو اومد جلو تا موهای یونا رو بکشه که دونگی و میچا جلوشو گرفتن
¥ چیکار دارین( داد)
٪ چیکار میکنی لیسو؟
¥ همه میدونن من اولین و تنها کسی هستم که حق دارم تهیونگ مال اون باشهههه( داد)
یونا با ارامش گفت
+ صداتو برای من بالانبر😴من و تهیونگ به اجبار ازدواج کردیم و بهش علاقه ای ندارم
_ من نه تنها بهت علاقه ندارم بلکه ازش متنفرم هستم
با گفتن این حرف لیسو اروم تر شد.کمی بعد همگی سوارماشین ها شدند.
هانا و سوهو ، مینهو و میچا ، تهیونگ و یونا ، جیمین و لیسو و لیسا ، دونگی و یونگی و جونگکوک
۳ ساعت بعد...
۳۹.۸k
۰۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.