p16
p16
ویو ات
رسیدیم شهر بازی...با کوک رفتیم چندتا وسایل سوار شدیم ، خیلییییی حال داد
_خیلی باحال بود
+ واییی اره مخصوصا ترن هوایی
_راست میگی ولی خیلی ترسیده بودیا
+درسته حالا یادم ننداز بیا بریم
_اوکی ... راستی چیزی میخوری
+ عاممم...میشه یه نوشیدنی بخری ؟
_اوکیه شیر موز خوبه ؟
+ شیرموز دوس داری ؟
_خیلی زیاد
+ باشع کوچولو برو بخر ( خنده)
_عهه اذیت نکن
+کوککک برو بخر
_چشم چشم دعوا نکننن ( خنده)
( کوک رفت تا از مغازه شیر موز بخره ات هم منتظر موند...همین طور که داشت به دریاچه شهر بازی نگا میکرد ی پسره مزاحمش شد)
پسره:به به عجب اندامی سکسی داری چرا تنهایی ؟؟
+ برو گمشو اعصابتو ندارم
پسره:واووو چه اخلاق خشنی داری اما حواست باشه وگرنه میقولمت
+ مرتیکه کثافت دهن نجستو ببند
پسره:خودت خواستی لیدی
( میخواست دست ات رو بگیره که یه مشت محکم خورد تو صورتش)
_عوضی حروم زاده تو گو..ه میخوری مزاحم زن من میشی ( یه مشت دیگه زد)
پسره: کثافتتت الان ی کاری میکنم که پشیمون بشی ( میخواست کوک رو بزنه که ات محکم با پا زد وسط پاهاش...جوری زد که پسره از درد پیچید تو خودش)
+اینو واسه این زدم که دیگع نخوای به ی دختر مزاحم بشی ( یکی دیگع هم زد) اینم زدم بخاطر اینکه داشتی گوه خوری اضافی میکردی...الانم اگه گورتو گم نکنی سومی رم میزنم
پسره:اخخخخ چشممم شرمنده که مزاحم شدمم ( مثل موش رفت تو سوراخ خودش...کوک دهنش باز مونده بود)
+ کوک ؟
_اوه ات فکر نمیکردم که از این کارا هم بلد باشی
+ حالا کجاشو دیدی...در ضمن من دختر یه بادیگاردم پس منو دست کم نگیر
_چشم درسته
+شیرموزم کووو؟؟
_بفرما
+مرسیییی
.......
( بعد از کلی گشتن کوک ات رو واسه شام به یه رستوران میبره و حدود ساعت یازده شب برمیگردن خونه)
+کوک بابت امروز ممنونم خیلی خوش گذشت
_خواهش میکنم وظیفه بود
+ ممنونم...من دیگه میرم شبت بخیر
_شب تو ام بخیر
.............
ویو ات
رسیدیم شهر بازی...با کوک رفتیم چندتا وسایل سوار شدیم ، خیلییییی حال داد
_خیلی باحال بود
+ واییی اره مخصوصا ترن هوایی
_راست میگی ولی خیلی ترسیده بودیا
+درسته حالا یادم ننداز بیا بریم
_اوکی ... راستی چیزی میخوری
+ عاممم...میشه یه نوشیدنی بخری ؟
_اوکیه شیر موز خوبه ؟
+ شیرموز دوس داری ؟
_خیلی زیاد
+ باشع کوچولو برو بخر ( خنده)
_عهه اذیت نکن
+کوککک برو بخر
_چشم چشم دعوا نکننن ( خنده)
( کوک رفت تا از مغازه شیر موز بخره ات هم منتظر موند...همین طور که داشت به دریاچه شهر بازی نگا میکرد ی پسره مزاحمش شد)
پسره:به به عجب اندامی سکسی داری چرا تنهایی ؟؟
+ برو گمشو اعصابتو ندارم
پسره:واووو چه اخلاق خشنی داری اما حواست باشه وگرنه میقولمت
+ مرتیکه کثافت دهن نجستو ببند
پسره:خودت خواستی لیدی
( میخواست دست ات رو بگیره که یه مشت محکم خورد تو صورتش)
_عوضی حروم زاده تو گو..ه میخوری مزاحم زن من میشی ( یه مشت دیگه زد)
پسره: کثافتتت الان ی کاری میکنم که پشیمون بشی ( میخواست کوک رو بزنه که ات محکم با پا زد وسط پاهاش...جوری زد که پسره از درد پیچید تو خودش)
+اینو واسه این زدم که دیگع نخوای به ی دختر مزاحم بشی ( یکی دیگع هم زد) اینم زدم بخاطر اینکه داشتی گوه خوری اضافی میکردی...الانم اگه گورتو گم نکنی سومی رم میزنم
پسره:اخخخخ چشممم شرمنده که مزاحم شدمم ( مثل موش رفت تو سوراخ خودش...کوک دهنش باز مونده بود)
+ کوک ؟
_اوه ات فکر نمیکردم که از این کارا هم بلد باشی
+ حالا کجاشو دیدی...در ضمن من دختر یه بادیگاردم پس منو دست کم نگیر
_چشم درسته
+شیرموزم کووو؟؟
_بفرما
+مرسیییی
.......
( بعد از کلی گشتن کوک ات رو واسه شام به یه رستوران میبره و حدود ساعت یازده شب برمیگردن خونه)
+کوک بابت امروز ممنونم خیلی خوش گذشت
_خواهش میکنم وظیفه بود
+ ممنونم...من دیگه میرم شبت بخیر
_شب تو ام بخیر
.............
۸۹۸
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.