لباسمو برداشتمو رفتم توی حموم عوضش کردم...از پله ها پایین
لباسمو برداشتمو رفتم توی حموم عوضش کردم...از پله ها پایین رفتمو رفتم پیش اجوما.
مین: اجوما..ارباب میگه صبحونه رو اماده کن
اجوما: باش...
اجوما: بیا توم صبحونتو بخور.
مین: شما چی؟
اجوما: من خوردم.
مین: اهان.
سریع صبحونمو خوردم و به اجوما کمک کردم میز رو بچینه.
جین از پله ها اومد پایین و رفت نشست روی صندلی.
جین: روزنامه رو بیار.
اجوما روزنامه ای داد دستم که بردم دادم به جین...
وایساده بودم کنار میز تا اقا غذا شو تموم کنه..
جین: میخوام برم استخر..برو استخر رو اماده کن
مین: باشه.
از اجوما پرسیدم که باید چیکار کنم...رفتم توی اسانسور و رفتم توی طبقه ای که استخر اونجا بود...چک کردم که ببینم اب گرمه یا نه..حوله رو گذاشتم توی رختکن تا خواستم بیام بیرون که
مین: اجوما..ارباب میگه صبحونه رو اماده کن
اجوما: باش...
اجوما: بیا توم صبحونتو بخور.
مین: شما چی؟
اجوما: من خوردم.
مین: اهان.
سریع صبحونمو خوردم و به اجوما کمک کردم میز رو بچینه.
جین از پله ها اومد پایین و رفت نشست روی صندلی.
جین: روزنامه رو بیار.
اجوما روزنامه ای داد دستم که بردم دادم به جین...
وایساده بودم کنار میز تا اقا غذا شو تموم کنه..
جین: میخوام برم استخر..برو استخر رو اماده کن
مین: باشه.
از اجوما پرسیدم که باید چیکار کنم...رفتم توی اسانسور و رفتم توی طبقه ای که استخر اونجا بود...چک کردم که ببینم اب گرمه یا نه..حوله رو گذاشتم توی رختکن تا خواستم بیام بیرون که
۶۱۴
۰۳ دی ۱۴۰۳