P

P14
+آدم با کمالاتی مثل شما ما ب عنشم نیستیم
_اهم این دفعه رو می‌گذرم ولی وای ب دفعه بعدی
+#چشم

_اوکی برید ب کار هاتو برسید (نگاه عاشقانه ب ا. ت)

(ویو ا. ت)
3 ساعت بعد الان عصر بود و ارباب تازه رسیده بود و رفته بود تو اتاقش
که من داشتم اطراف تمیز میکردم که چشمم ب یه مجسمه خورد که ب دیوار چشبیده بود میشه گفت 3 متر میشد رفتم نزدیکش که نزدیکای پاش ی چی نوشته بود ب زبان فرانسوی
ی کلمه رمزی بود (ا. ت فرانسوی بلده)
تقریبا بلند خوندمش
که یهمو از کنار مجسمه ی در باز شد داشتم میرفتم داخل
که چند تا مرد هیکلی صدام زدن
مرد :کجاا خانم کوچولو
+ببخشید فقط کنجکاو شدم چیه

مرد:میدونی که اوه ب ارباب بگیم چی میشه
+اوهوم
مرد:پس اگه با ما چهار تا یکم خوش بگذرونی امشب هیچی بهش نمیگم

فهمیده که هیچ راهی ندارم جز اینکه فرار کنم
پس فرار کردم که تو راه قلبم گرفت(تو معرفی فیک گفتم که ا. ت مشکل قلبی داره که باید یکی از خاندان جئون رو ببوسه). نزدیکای اتاق ارباب بودم وای نه یعنی از این ب بعد اون درد شروع میشه
اگه برم اربابو ببوسم که زنده نمیمونم
ولی مجبورم
سریع رفتم داخل اتاق قلبمو محکم گرفته بودم
کوک روی مبل نشسته بود و ی لیوان مشروب دستش بود رفتم سمتش دستامو گذاشتم رو شونش و سری بوسیدمش.......
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
جای حساس مات کردم حالا پدرتون باید در بیاد تا بعدی رو بزارم

حمایت یادتون نره!
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
#بی_تی_اس
دیدگاه ها (۲۷)

P15دستامو گذاشتم رو شونش و سری بوسیدمش بعد 16 ثانیه ازش جدا ...

P16کوک سریع دستمو گرفت و انداخت رو تخت و پتو رو کشید رومون ...

P13بندازمش تو استخر و بعد که بهوش اومد لباس خدمتکار بدنش و ب...

P12چشمم ب وسیله شک افتاد بهبادیگارد گفتم اما ش منهدست های ا....

پارت ۱۴ فیک مرز خون و عشق

🖤مافیای من🖤

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط