p

p:5
دو ماه بعد
توی خواب هفت پادشاهم بودم که در با شتاب باز شد چشامو باز کردم
_،هرزه بلند شو ببینم حاضر شو
+واسه چی؟(خوابالود)
_تنبیهت رفت و درو محکم بست
با شتاب از جام بلند شدم امیدوارم اون چیزی که فکر میکردم نباشه ..... البته مطمئنم نیست افکارمو پس زدمو رفتم با ترس حاضر شدم داشتم توی کمدم دنبال لباس میگشتم که بابام با داد گفت:لباس مشکی مجلسی پبوشششش از حرفش تعجب کرد نکنه منو میخواد ببره خواستگاری؟ یه خنده ریزی وردم اخه مگه دختر میره خواستگاری لباسمو برداشتم پوشیدم یکم زد افتاب و تینت زدم خط چشم خیلی کم و رفتم پایین بوتامو پوشیدم و
سوار ماشین شدم بابام تا یه سمتی و از جاده میرفت ولی یه قسمی که به خاکی راه داشت ماشینو پیچیدو از اونجا رفت
ازش پرسیدم کجا داری میریم ؟
_.......
با حرفی که زد دلم میخواست همین الان بکشمش
_____________________________________
شرایط
لایک: ۷
کامنت:حدس بزید تنبیهش چیه و کجا دارن میرن
دیدگاه ها (۳)

عی ژان

عی ژان

p:4اومد سمتم و یه سیلی بهم زد _دختره هرزه شروع کرد به زدنم و...

p:3 ادامش پایین+ودفف شوخی میکنی دیگه؟_نهالبته فردا که نه یه ...

نفرین شیرین. پارت 1

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

پارت هشتمبرگشتم و رفتم اتاقم کل لباسم بوی عرق گرفته بود ولی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط