֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ
֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_243🎀•
دلبر كوچولو
-تونستن چی؟
-نجاتش بدن منتظر بودیم یک کسو کاری بیاد برسونیمش تهران
-من برای همین اومدم
نگاهی بهم کرد
-ارباب شما؟
-سریع به دکتر پرستارا بگو بزارنش تو اموبولانس سمت تهران منم پشت شما میام
-چشم
و سریع از بیمارستان بیرون رفتم و خودم به ماشین رسوندم
-وای نیکا خوبه؟
-اصلا خوب نیست حالش بده
-وای یعنی چی؟
-یعنی اون برادرم چشم منو دور دیده و تا تونسته مثل سگ زدتش
تا تهران کلی راه بود با راه افتادن امبولانس پشت سرشون راه افتادیم
خیلی سخت بود به بعدش فکر کنم
من مثل بقیه خان ها نبودم
دوست نداشتم کسایی که بهم کمک کرده حالش بد باشه
از مهتاب میخاستم که براش دعا کنه تا خوب بشه
دعاهای دیانا انقد بچه گونه بود که وسط اینهمه بدبختی خندم گرفته بود
-این چه دعاهایی دیانا؟
-هر کسی یک جوری دعا میکنه منم ارزوم این بود
#PART_243🎀•
دلبر كوچولو
-تونستن چی؟
-نجاتش بدن منتظر بودیم یک کسو کاری بیاد برسونیمش تهران
-من برای همین اومدم
نگاهی بهم کرد
-ارباب شما؟
-سریع به دکتر پرستارا بگو بزارنش تو اموبولانس سمت تهران منم پشت شما میام
-چشم
و سریع از بیمارستان بیرون رفتم و خودم به ماشین رسوندم
-وای نیکا خوبه؟
-اصلا خوب نیست حالش بده
-وای یعنی چی؟
-یعنی اون برادرم چشم منو دور دیده و تا تونسته مثل سگ زدتش
تا تهران کلی راه بود با راه افتادن امبولانس پشت سرشون راه افتادیم
خیلی سخت بود به بعدش فکر کنم
من مثل بقیه خان ها نبودم
دوست نداشتم کسایی که بهم کمک کرده حالش بد باشه
از مهتاب میخاستم که براش دعا کنه تا خوب بشه
دعاهای دیانا انقد بچه گونه بود که وسط اینهمه بدبختی خندم گرفته بود
-این چه دعاهایی دیانا؟
-هر کسی یک جوری دعا میکنه منم ارزوم این بود
۶.۴k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.