fake kook
fake kook
part*³⁴
چند دقیقه بعد
رفتم پیش کوک
کوک: خوبی
ا.ت: اره
کوک: بیا عزیزم بشین استراحت کن
ا.ت: باشه
👩🏻⚕️: جواب ازمایشتون امادست
کوک: بریم ا.ت
👩🏻⚕️: اقا میشه فقط شما بیاید
ا.ت: چیزی شده تروخدا بگید
کوک: عشقم اروم باش برو تو ماشین بشین منم میام
ا.ت: نه من میخوام بمونم
کوک: برو میام
ا.ت: باشه
رفتم تو ماشین نشستم فهمیده بودم که چیشده شروع کردم به گریه کردن جونگکوک اومد
کوک: چیشده عشقم چرا ناراحتی
ا.ت: نگو
کوک: چیو نگم؟
ا.ت: بچم از بین رفتم
کوک: حال دخترم خوبه
ا.ت: داری دروغ میگی پس چرا گفت من برم
کوک: حالا که نگرانی میگم دکتر گفت فقط حواست باید بهش باشه و اینکه چرا اینقدر خوراکت کمه باید بیشتر بخوری
ا.ت: من زیاد میخورم مامانمو دیدی که
کوک: بازم باید بخوری
ا.ت: یعنی حال بچه خوبه؟
کوک: اره عزیزم بریم خونه
ا.ت:خیلی میترسم
کوک: باز چرا
ا.ت: سوها بیاد دنبالم
کوک: سوها کیه؟
ا.ت: همون پسره
کوک: نترس عزیزم فکرشو نکن الان میریم خونه
رفتیم خونه
کوک: خب عزیزم برو فک هیچ چیزیم نکن
ا.ت: تو نمیای؟
کوک: نه گلم فردا برا غذا میام
ا.ت: باشه مراقب خودت باش
کوک: توهم مراقب خودتو دخترکوچولومون باش
ا.ت: باشه
رفتم داخل
پ: چه عجب اومدی بیا توضیح بده ببینم
همه چیزو براشون تعریف کردم
پ: چقدر عوضی این پسره دخترم تو خوبی
ا.ت: اره بابا فرار کردم
م: دیگه نرو سرقرار
پ: اره نباید بری سرقرار تا اینکه کامل نشناختیمش
ا.ت: من خیلی خستم میرم بخوابم
پ: شب بخیر
رفتم تو اتاقم
تهیونگ: ا.ت خوبی بچت خوبه
ا.ت: اره تازه از دکتر اومدیم
تهیونگ: خیلی نگرانت بودم
ا.ت: من خوبم میخوام یکم استراحت کنم
تهیونگ: باشه بخواب
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³⁴
چند دقیقه بعد
رفتم پیش کوک
کوک: خوبی
ا.ت: اره
کوک: بیا عزیزم بشین استراحت کن
ا.ت: باشه
👩🏻⚕️: جواب ازمایشتون امادست
کوک: بریم ا.ت
👩🏻⚕️: اقا میشه فقط شما بیاید
ا.ت: چیزی شده تروخدا بگید
کوک: عشقم اروم باش برو تو ماشین بشین منم میام
ا.ت: نه من میخوام بمونم
کوک: برو میام
ا.ت: باشه
رفتم تو ماشین نشستم فهمیده بودم که چیشده شروع کردم به گریه کردن جونگکوک اومد
کوک: چیشده عشقم چرا ناراحتی
ا.ت: نگو
کوک: چیو نگم؟
ا.ت: بچم از بین رفتم
کوک: حال دخترم خوبه
ا.ت: داری دروغ میگی پس چرا گفت من برم
کوک: حالا که نگرانی میگم دکتر گفت فقط حواست باید بهش باشه و اینکه چرا اینقدر خوراکت کمه باید بیشتر بخوری
ا.ت: من زیاد میخورم مامانمو دیدی که
کوک: بازم باید بخوری
ا.ت: یعنی حال بچه خوبه؟
کوک: اره عزیزم بریم خونه
ا.ت:خیلی میترسم
کوک: باز چرا
ا.ت: سوها بیاد دنبالم
کوک: سوها کیه؟
ا.ت: همون پسره
کوک: نترس عزیزم فکرشو نکن الان میریم خونه
رفتیم خونه
کوک: خب عزیزم برو فک هیچ چیزیم نکن
ا.ت: تو نمیای؟
کوک: نه گلم فردا برا غذا میام
ا.ت: باشه مراقب خودت باش
کوک: توهم مراقب خودتو دخترکوچولومون باش
ا.ت: باشه
رفتم داخل
پ: چه عجب اومدی بیا توضیح بده ببینم
همه چیزو براشون تعریف کردم
پ: چقدر عوضی این پسره دخترم تو خوبی
ا.ت: اره بابا فرار کردم
م: دیگه نرو سرقرار
پ: اره نباید بری سرقرار تا اینکه کامل نشناختیمش
ا.ت: من خیلی خستم میرم بخوابم
پ: شب بخیر
رفتم تو اتاقم
تهیونگ: ا.ت خوبی بچت خوبه
ا.ت: اره تازه از دکتر اومدیم
تهیونگ: خیلی نگرانت بودم
ا.ت: من خوبم میخوام یکم استراحت کنم
تهیونگ: باشه بخواب
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۶.۸k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.