تک پارتی(وقتی مافیاست و بزور باهاش ازدواج میکنی)
تک پارتی(وقتی مافیاست و بزور باهاش ازدواج میکنی)
خانواده تو و هان مافیا بودن و همکار های خیلی نزدیکی بودن
و قرار ازدواج شما رو از بچگی گذاشته بودن ولی نه تو حسی به هان داشتی نه هان به تو شما دوتا همسن هم بودین هردوتون ۲۳ سالتون بود و حدود یک ماهی میشد که ازدواج کرده بودین ولی حتا باهام حرف هم نمی زدین مثل دوتا هم خونه حتا تو یک اتاقم نمی خوابیدین ولی تو چند روزی بود که انگار به هان حسای داشتی ولی نادیدش گرفتی امروز صبح که پاشدی رفتی پایین ولی مثل همیشه هان نبودش دیگه عادت کرده بودی چون میرفت شرکت داشتی صبحونه میخوردی که دوستت یعنی دنیل بهت زنگ زد بهت گفت که امشب برین بار مخالفت کردی چون حوصله چیزی رو نداشتی ولی خیلی اصرار. کرد و تو قبول کردی حدود ساعت ۷ بود تو به هان نگفته بودی که میخوای بری پاشدی لباست رو پوشیدی یه لباس فوق باز بود در صورتی که کل بدنتو نشون میداد ولی اهمیت ندادی آرایش غلیظی هم کردی موهاتو ساده باز گذاشتی که دنیل بهت زنگ زد مکالمشون علامت دنیل =
=سلام گوسفند کجای بیا نه دم درم نیم ساعت
باشه آنقدر غر نزن
=فقط لیا و سوهو هم میان
باشه
گوشی رو قط کردی رفتی پایین در خونه رو باز کردی
دیدی دنیل داره برات دست تکون میده رفتی نشستی تو ماشین و بهم سلام کردی دیگه راه افتادین رفتین بار
همین جوری رفتی یجا نشستین که گارسون آمد علامت گارسون÷
÷چه سفارشی دارین
ویسکی
بچه شما چی میخواین
علامت (لیا*سوهو^)
*من چیزی نمیخوام
^من سوجو
=منم مشروب میخوام
÷الان میارم
گارسون نوشیدنی هارو آورد شماهم داشتین میخوردین همتون بجز لیا مست بود همین جوری که داشتین وسط میرقصیدن یلحظ حس کردی دست یه نفر دور کمرت حلقه شده
ترسیدی روتو اون ور کردی دیدی هان داره با نهایت عصبانیت نگات میکنه خیلی ترسید بودی
ه..ا..ن توو
_آره من اینجا چه گوهی میخوری
من من
_من من برندار همین الان برو تو ماشین بشین
من که بردت نیستم بهت گوش بدم یادته ما گفتیم تو کار هم دخالت نمی کنیم
_ اینم باید بگم که تو همسر منی
الان یادت افتاده که همسرتم
دستت رو محکم گرفت سرشو آورد نزدیک گوشت گفت
_آره الان یادم افتاده الانم میری تو ماشین میشینی
نخوام گوش بدم
_عاقبتش پای خودت
برآید استایل بغلت کرد بردت تو ماشین
_پس نمیخوای گوش بدی بهت نشون میدم
بردت خونه و........
وقتی کارشو کرد حالا فهمیدی که بدون اجاز نباید جایی بری
با گریه من چطور تونستی
_تو رو تو بغلش کشید چون باید نشون میدادم کع مال منی
تو که منو دوست نداری
_کی گفته من دیوانه بار عاشقتم
_دیگه بدون اجازم جای نمیری
منم دوست دارم ولی خیلی بدی
پایان
میدونم خراب کردم
خانواده تو و هان مافیا بودن و همکار های خیلی نزدیکی بودن
و قرار ازدواج شما رو از بچگی گذاشته بودن ولی نه تو حسی به هان داشتی نه هان به تو شما دوتا همسن هم بودین هردوتون ۲۳ سالتون بود و حدود یک ماهی میشد که ازدواج کرده بودین ولی حتا باهام حرف هم نمی زدین مثل دوتا هم خونه حتا تو یک اتاقم نمی خوابیدین ولی تو چند روزی بود که انگار به هان حسای داشتی ولی نادیدش گرفتی امروز صبح که پاشدی رفتی پایین ولی مثل همیشه هان نبودش دیگه عادت کرده بودی چون میرفت شرکت داشتی صبحونه میخوردی که دوستت یعنی دنیل بهت زنگ زد بهت گفت که امشب برین بار مخالفت کردی چون حوصله چیزی رو نداشتی ولی خیلی اصرار. کرد و تو قبول کردی حدود ساعت ۷ بود تو به هان نگفته بودی که میخوای بری پاشدی لباست رو پوشیدی یه لباس فوق باز بود در صورتی که کل بدنتو نشون میداد ولی اهمیت ندادی آرایش غلیظی هم کردی موهاتو ساده باز گذاشتی که دنیل بهت زنگ زد مکالمشون علامت دنیل =
=سلام گوسفند کجای بیا نه دم درم نیم ساعت
باشه آنقدر غر نزن
=فقط لیا و سوهو هم میان
باشه
گوشی رو قط کردی رفتی پایین در خونه رو باز کردی
دیدی دنیل داره برات دست تکون میده رفتی نشستی تو ماشین و بهم سلام کردی دیگه راه افتادین رفتین بار
همین جوری رفتی یجا نشستین که گارسون آمد علامت گارسون÷
÷چه سفارشی دارین
ویسکی
بچه شما چی میخواین
علامت (لیا*سوهو^)
*من چیزی نمیخوام
^من سوجو
=منم مشروب میخوام
÷الان میارم
گارسون نوشیدنی هارو آورد شماهم داشتین میخوردین همتون بجز لیا مست بود همین جوری که داشتین وسط میرقصیدن یلحظ حس کردی دست یه نفر دور کمرت حلقه شده
ترسیدی روتو اون ور کردی دیدی هان داره با نهایت عصبانیت نگات میکنه خیلی ترسید بودی
ه..ا..ن توو
_آره من اینجا چه گوهی میخوری
من من
_من من برندار همین الان برو تو ماشین بشین
من که بردت نیستم بهت گوش بدم یادته ما گفتیم تو کار هم دخالت نمی کنیم
_ اینم باید بگم که تو همسر منی
الان یادت افتاده که همسرتم
دستت رو محکم گرفت سرشو آورد نزدیک گوشت گفت
_آره الان یادم افتاده الانم میری تو ماشین میشینی
نخوام گوش بدم
_عاقبتش پای خودت
برآید استایل بغلت کرد بردت تو ماشین
_پس نمیخوای گوش بدی بهت نشون میدم
بردت خونه و........
وقتی کارشو کرد حالا فهمیدی که بدون اجاز نباید جایی بری
با گریه من چطور تونستی
_تو رو تو بغلش کشید چون باید نشون میدادم کع مال منی
تو که منو دوست نداری
_کی گفته من دیوانه بار عاشقتم
_دیگه بدون اجازم جای نمیری
منم دوست دارم ولی خیلی بدی
پایان
میدونم خراب کردم
۸.۶k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.