Anomegaandanalphainlove

#Ano_mega_and_an_alpha_in_love
part.10
"آره‌خواستم‌درباره‌حقوق‌پرستاراباهات‌حرف‌بزنم‌تو‌بیشتر‌کارمنداازایناخبرداری‌میتونی‌بشینی"
تهیونگ مکثی کرد و اروم روی مبل نشست. چرا اون چشمایی اونقدر مهربون بودن الان به بدترین شکل سرد شده بود؟ چرا لحنش همچین شده بود؟ اتفاقی افتاده بود؟ از تهیونگ خوشش نمیاد؟ این سوالا ذهن تهیونگ و پر کرده بود و نمیزاشت روی حرف مرد مقابلش تمرکز کنه. اصلا وایسا ببینم محض رضای فاک نکنه این فقط یه هوس سادست؟ شاید اصلا اون امگا عاشق اون مرد فاکینگ نشده بود !! آره امکانش بود که این یه هوس باشه، پس ته به زمان احتیاج داشت تا بتونه این اتفاق ها و حس هارو، تجزیه کنه تا بفهمه این عشقه یا هوس!
سرش رو بالا کرد و با لبخند احمقانه ای به مرد مقابلش نگاه کرد.
"چیکارمیتونم‌بکنم‌براتون؟"
ویو جونگکوک
به پسر روبه روش نگاه کرد این همون پسری بود که وقتی دنبال بچهٔ خواهرش رفته بود دیده بودش همون مردی که به پسر خواهرش تهیون گفته بود "ازم‌معذرت‌خواهی‌کن..حواست‌کجاست؟"
امگای خوبی بود .. چشمای خوشگلش، موهای فر شدش، لب‌هاش، و در آخر بدن خوش تراش و فوق العادش.
حتی اسمشم خوشگل بود [تهیونگ] به معنی آسمون ها و ستاره ها .. خیلیم قشنگ و زیبا بود. جونگکوک اما گی بود اون قبلا زیرخوابی های امگای زیادی داشته. خیلی دوست داشت تهیونگ و واسه خودش کنه
دیدگاه ها (۱۷)

#Ano_mega_and_an_alpha_in_lovepart.11تهیونگنگاهی که آلفا بهش...

#Ano_mega_and_an_alpha_in_lovepart.12آه شت چرا این قدر بدنش ...

#Ano_mega_and_an_alpha_in_lovepart.9داشت سرم بیمارش رو وصل م...

#Ano_mega_and_an_alpha_in_lovepart.8چندساعت بعد.سرپرست جدید ...

black flower(p,309)

black flower(p,306)

پارت نوزدهم امگای شیرین من 🌷 (رفت)_ اخشهه قلبم داشت میرفتم ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط