رمان جین
رمان جین
ولی فکر نکنم کار جین باشه جین خیلی مهربونه ولی اگه درست باشه خشتکش رو میکشم رو سرش
ات: تو
بادیگارد:بله خانم
ات:این مرده که الان تو اتاق بود کوشش؟
بادیگارد:رفتن داخل سالن اصلی
ات:میشه ببریم اونجا
بادیگارد:بله همراه من بیاین
ات: دستیار
؟:بله خانم
ات:من چطوری صدات کنم ؟
؟: لطفاً راحت باشید و به من بگیر جک
ات:باشه عکس خانواده الکس رو داری ؟
؟: بله داخل طبقه ی بالا یه ٱتاق هست اونجا هر تحقیقی آقای الکس انجام میداد رو میزاشت اونجا
ات:مرسی
رفتم طبقه ی بالا اونجا سه تا ٱتاق بود کدوم از این سه تاست ؟در ٱتاق اول رو باز کردم که باشه ٱتاق خواب خیلی خوشگل روبهرو شدم این ٱتاق خواب الکسه درو بستم و رفتم سمت ٱتاق بعدی درش رو باز کردم همین ٱتاقه حالا از بین این همه برگه کدوم مال خانوادشه؟
تک تک همه ی برگه هارو برداشتم و داشتم چک میکردم که در اتاق رو زدن
ات:بله؟
جک:خانم خسته نشدید سه ساعته اینجایین
ات:سه ساعت شد؟
جک:بله
ات:راستش برگه های وال خانوادش رو پیدا نمیکنم
جک:رو میزه همش
ات:چی !چرا زود تر نگفتی ؟
جک:آخه روش بزرگ نوشته مرگ خانواده
ات:اوکی مرسی
رفتم و شروع کردم به خوندن اما هیچی دستگیرم نشد
ات:جک
جک:بله
ات:من هیچی سر در نمیارم بهتر نیست به یکی دیگه این کار رو بسپاری؟
جک:خود آقا گفتن که شما بهترین فرد برای این کار هستید
ات:آخه من .....ولش کن
جک:خانم وقت رفتنه
ات:کجا ؟
جک :هر یک ماه یه بار باید بریم برای گرفتن بار ها
ات:بارها چی هستن ؟
جک: اسلحه
ات: اسلحه ؟
جک:بله مثل این که یادتون رفته شما الان دیگه مافیا هستین
ات:باشه کارام رو میکنم بریم فقط من عکس خانواده الکس رو ندیدم
جک:مگه میشه همونجا رو میز بود
ات:نه نیست
جک:پس حتماً تو ٱتاقه خود آقاست
ات:باشه من برم پیدا کنم
داشتم میرفتم که جک یه چیزی رو زمزمه کرد اما نشنیدم
ات:چیزی گفتی؟
جک:نه با خودم بودم
رفتم ٱتاقه الکس یکم فضولی رفتم سمت کمدش بازش کردم که با کلی لباس دخترونه آشنا شدم دوست دخترم داشته و نگفته حالا که من لباس ندارم بهتره یکی از اینا رو بپوشم رفتم و یکی از لباس هارو پوشیدم و رفتم پایین
جک:خانم بریم ؟
ات:بریم
هفته ی بعد
توی خونه ی خودم نشسته بودم که زنگ خورد
ات:بله ؟
تا درو باز کردم با جین رو به رو شدم
ات:تو اینجا چی میخوای؟
جین :بیا دوباره باهم باشیم
ات:هنوز دست بردار نیستی ؟
جین :ببین من بخاطر یه سری از کارای خانوادم مجبور بودم با دوستت باشم لطفاً حرفمو باور کن
اگه قبول کنم باهم باشیم راحت تر میتونم جاسوسی جین رو بکنم
ات:اوکی یه شانس دیگه بهت میدم
جین : واقعاً ممنون
و بقلم کرد
از زبون جین
یکم ات تغییر کرده فکر نمی کردم انقدر راحت قبول کنه یکم بهش مشکوک شدم اما ات که چیزی نمیدونه ولش کن
ولی فکر نکنم کار جین باشه جین خیلی مهربونه ولی اگه درست باشه خشتکش رو میکشم رو سرش
ات: تو
بادیگارد:بله خانم
ات:این مرده که الان تو اتاق بود کوشش؟
بادیگارد:رفتن داخل سالن اصلی
ات:میشه ببریم اونجا
بادیگارد:بله همراه من بیاین
ات: دستیار
؟:بله خانم
ات:من چطوری صدات کنم ؟
؟: لطفاً راحت باشید و به من بگیر جک
ات:باشه عکس خانواده الکس رو داری ؟
؟: بله داخل طبقه ی بالا یه ٱتاق هست اونجا هر تحقیقی آقای الکس انجام میداد رو میزاشت اونجا
ات:مرسی
رفتم طبقه ی بالا اونجا سه تا ٱتاق بود کدوم از این سه تاست ؟در ٱتاق اول رو باز کردم که باشه ٱتاق خواب خیلی خوشگل روبهرو شدم این ٱتاق خواب الکسه درو بستم و رفتم سمت ٱتاق بعدی درش رو باز کردم همین ٱتاقه حالا از بین این همه برگه کدوم مال خانوادشه؟
تک تک همه ی برگه هارو برداشتم و داشتم چک میکردم که در اتاق رو زدن
ات:بله؟
جک:خانم خسته نشدید سه ساعته اینجایین
ات:سه ساعت شد؟
جک:بله
ات:راستش برگه های وال خانوادش رو پیدا نمیکنم
جک:رو میزه همش
ات:چی !چرا زود تر نگفتی ؟
جک:آخه روش بزرگ نوشته مرگ خانواده
ات:اوکی مرسی
رفتم و شروع کردم به خوندن اما هیچی دستگیرم نشد
ات:جک
جک:بله
ات:من هیچی سر در نمیارم بهتر نیست به یکی دیگه این کار رو بسپاری؟
جک:خود آقا گفتن که شما بهترین فرد برای این کار هستید
ات:آخه من .....ولش کن
جک:خانم وقت رفتنه
ات:کجا ؟
جک :هر یک ماه یه بار باید بریم برای گرفتن بار ها
ات:بارها چی هستن ؟
جک: اسلحه
ات: اسلحه ؟
جک:بله مثل این که یادتون رفته شما الان دیگه مافیا هستین
ات:باشه کارام رو میکنم بریم فقط من عکس خانواده الکس رو ندیدم
جک:مگه میشه همونجا رو میز بود
ات:نه نیست
جک:پس حتماً تو ٱتاقه خود آقاست
ات:باشه من برم پیدا کنم
داشتم میرفتم که جک یه چیزی رو زمزمه کرد اما نشنیدم
ات:چیزی گفتی؟
جک:نه با خودم بودم
رفتم ٱتاقه الکس یکم فضولی رفتم سمت کمدش بازش کردم که با کلی لباس دخترونه آشنا شدم دوست دخترم داشته و نگفته حالا که من لباس ندارم بهتره یکی از اینا رو بپوشم رفتم و یکی از لباس هارو پوشیدم و رفتم پایین
جک:خانم بریم ؟
ات:بریم
هفته ی بعد
توی خونه ی خودم نشسته بودم که زنگ خورد
ات:بله ؟
تا درو باز کردم با جین رو به رو شدم
ات:تو اینجا چی میخوای؟
جین :بیا دوباره باهم باشیم
ات:هنوز دست بردار نیستی ؟
جین :ببین من بخاطر یه سری از کارای خانوادم مجبور بودم با دوستت باشم لطفاً حرفمو باور کن
اگه قبول کنم باهم باشیم راحت تر میتونم جاسوسی جین رو بکنم
ات:اوکی یه شانس دیگه بهت میدم
جین : واقعاً ممنون
و بقلم کرد
از زبون جین
یکم ات تغییر کرده فکر نمی کردم انقدر راحت قبول کنه یکم بهش مشکوک شدم اما ات که چیزی نمیدونه ولش کن
۱۰.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.