پارت کما

⭐‌پارت ۲۸/کما⭐‌
+تهیونگ وارد اتاقم شد..

تهیونگ:یه چیزی یادت نرفته؟

+دوباره اون لبخندش،اون لبخندش همیشه کار میده دستم.
تهیونگ دوباره به سمت من قدم برداشت و منم مثل همیشه از ترس به عقب قدم برداشتم که پام خورد به خرس بزرگی که تهیونگ واسه تولد ۲۱ سالگیم خریده بود
داشتم میافتادم که با دستام یقه تهیونگ گرفتم ولی پاره شد و اونم با من افتاد و لباش به لبام خورد...
انگار بدش نیومده بود واسه همین لبخندش دوباره او گرفت و لباش رو گذاشت رو لبام و به بوسیدنم ادامه میداد

(صبح روز بعد)

آت:هی تهیونگ بلند شو باز دیرت شد

تهیونگ:وای خدا بازم دیرم شد اره راستی دیشب خوش گذشت

آت:گمشو برو دوشتو بگیر

تهیونگ:باشه باشه رفتم..(خنده)

+رفتم صبهونه درست کردم مال خودمو خوردم چون بعد اون نوبت من بود برم دوش بگیرم صبهونه تهیونگ رو گذاشتم روی میز غذا خوری و نشستم منتظر تهیونگ شدم
بعد تقریبا ۱۵ دقیقه اومد بیرون و اول رفت سمت اتاقش ..
خیلی سریع یه دوش ۵ مینی گرفتم طوری که وقتی از حموم اومدم بیرون تهیونگ هنوز تو اتاقش بود حوله رو پیچیده بودم به خودم و داشتم میرفتم سمت اتاقم که لباسامو بپوشم که صداش بلند شد

تهیونگ:چه زود اومدی بیرون

+برگشتم سمتش که دیدم شلوارشو پوشیده و حتی کمر بنده شو انداخته ولی بالا تنه لخته

آت:پس چیکار میکردی اون تو برو لباساتو بپوش بریم

تهیونگ:ولی من هنوز چیزی نخوردم

+سعی کردم چشم از عضله های پیچ در پیچش بردارم و گفتم

آت:اول برو لباستو بپوش لخت جلو من راه نرو

تهیونگ:چیه هوایی شدی؟(پوزخند)

+بدون کوچیک ترین توجهی به حرفش راهی اتاقم شدم .تهیونگ وایسا یه هوایی شدنی نشونت بدم عر بزنی ...


لایک کن لطفاً نیم ساعت نشستم تایپ کردم و اینکه نظرتو بهم بگو🥹
حتما تو کامتا بگین چطور بود و لایک یادتون نره♥️
دیدگاه ها (۷)

⭐‌پارت ۲۹/کما⭐‌ رفتم تو اتاقم و لباس کرمی رنگمو ترجیح دادم ...

⭐‌پارت۳۰/کما⭐‌رفتم سمت جا کفش کنار درکفشهای پاشنه بلند کرمی ...

⭐‌پارت۲۷/کما⭐‌تهیونگ:عااا نه نمی‌دونستم مگه نمیان؟آت:نه زنگ ...

⭐‌پارت۲۶/کما⭐‌تهیونگ:آت دیگه واقعا دوست دختر می(با ذوووووق)آ...

ادامه پارت ۷

نام فیک: عشق مخفیPart: 3ویو ات*ات. اقای پارک گفتن که هنوز وس...

game of love and hate(port 21)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط