بعد از آن بوسهی کوتاه شوگا آرام عقب کشید

بعد از آن بوسه‌ی کوتاه، شوگا آرام عقب کشید.
دست‌هایش هنوز روی گونه‌های نانا بود، اما فشارشان کمتر شد؛
انگار نمی‌خواست لحظه را بشکند، فقط می‌خواست نفس بکشد.

نانا پلک زد.
اشک‌ها هنوز بود، اما دیگر نمی‌ریخت.
نگاهش بین لب‌های شوگا و چشم‌هایش سر خورد و بعد پایین افتاد.

شوگا انگشت شستش را خیلی آرام روی گونه‌ی نانا کشید و دستش را پایین آورد.
چند قدم فاصله گرفت، نه از ترس، از احترام.

سپس با اشاره‌ی دست، آهسته پرسید:
حالت… بهتره؟

نانا سرش را کمی تکان داد.
جواب کوتاه، ساده، اما واقعی.

فضا هنوز پر از همان حس مانده بود؛
نه سنگین،
نه عجیب،
فقط چیزی که تازه شروع شده و هنوز اسم نداشت.
دیدگاه ها (۰)

شوگا هنوز نانا را در آغوش داشت.وقتی نانا کمی عقب رفت، اشک‌ها...

نانا هنوز سرش پایین بود،اشک‌هایش بی‌صدا روی گونه‌اش می‌لغزید...

❤️‍🩹پارت دو❤️‍🩹

نانا و شوگا با عجله سوار ماشین شدند.شوگا بدون یک لحظه تأمل، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط