رمانکوچولو
رمان:#کوچولو
#پارت_۱۱
-اینجا چکار میکردی؟ چرا زدیشون؟
با اینکه دلم خونک شده بودا ولی بازم ترسناک بود
+نمیدونم فقط دیگه سوال نپرس
-تو اینجا چکار میکنی جوابمو بده؟
با پرویی تمام نگاهش کردم.
نیم نگاه خالی از حسی بهم انداخت
+اگه نبودم که هنوز در حال فرار بودی!
چشمامو گرد کرد و با صدای بلندی گفتم
-منننننن فرارررر از اونا؟؟
سری به دو طرف تکون داد
+ادرس خونه!؟
چرا باید بهش ادرس خونه بدم اگه رضا بیبنش چی؟ نه این ریسکو نمیکنم از دست یه گله بره فرار کردم که دست گرگ بیوفتم نه نه این خریت رو نمیکنم
-کی گفته میخوام برم خونه
اخم کمرنگی کرد
+پس کجا میخوای بری ساعتو دیدی؟
#پارت_۱۱
-اینجا چکار میکردی؟ چرا زدیشون؟
با اینکه دلم خونک شده بودا ولی بازم ترسناک بود
+نمیدونم فقط دیگه سوال نپرس
-تو اینجا چکار میکنی جوابمو بده؟
با پرویی تمام نگاهش کردم.
نیم نگاه خالی از حسی بهم انداخت
+اگه نبودم که هنوز در حال فرار بودی!
چشمامو گرد کرد و با صدای بلندی گفتم
-منننننن فرارررر از اونا؟؟
سری به دو طرف تکون داد
+ادرس خونه!؟
چرا باید بهش ادرس خونه بدم اگه رضا بیبنش چی؟ نه این ریسکو نمیکنم از دست یه گله بره فرار کردم که دست گرگ بیوفتم نه نه این خریت رو نمیکنم
-کی گفته میخوام برم خونه
اخم کمرنگی کرد
+پس کجا میخوای بری ساعتو دیدی؟
- ۱.۱k
- ۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط