{رمان خلافکار جذاب من 😈 ❤️}
{رمان خلافکار جذاب من 😈 ❤️}
Part¹⁰
#آیناز
وقتی لباسامو انتخاب کردم و پوشیدم و یه اراسش ملیح کردم رفتم پایین که چندتا مونده بود برسم یهو اردلان گفت
ولی بنظرم هرچه زود تر بهش بگی بهتره اکه خودش بفهمه خیلی بد میشه
ارسلان گفت
نمیدونم واقعا خودمم موندم
بامن بودند؟
رفتم پایین و گفتم ما حاضرم
اردلان گفت
واو خواهرم چه کرده همرو دیونه کرده
خجالت زده سرمو پایین انداختم
که ارسلان گفت
ای بابا خانممو خجالت زده نکن اردلان جون
سوار ماشین شدیم که ارسلان گفت کحا بریم
منو اردلان گفتیم شهربازی
که ارسلان خندید و گفت
چشم
وقتی رسیدیم ارسلان ماشینو برد پارکینگ و ما منتظرش بودیم
وقتی آمد رفتیم شهربازی
خب خانمم کدومارو میخوایی
امم از همشون میخوام سوار شم
ای به چشم
بلیط هارو گرفتیم و رفتیم که سوار شیم یهو یکی گفت
به به آیناز خانم از اون زنا بودی با من نبودی
برگشتم و دیدم که یکی از پسر های صاحبکارم هستش
ارسلان گفت ببخشید شما الان با خانمم بودید
Part¹⁰
#آیناز
وقتی لباسامو انتخاب کردم و پوشیدم و یه اراسش ملیح کردم رفتم پایین که چندتا مونده بود برسم یهو اردلان گفت
ولی بنظرم هرچه زود تر بهش بگی بهتره اکه خودش بفهمه خیلی بد میشه
ارسلان گفت
نمیدونم واقعا خودمم موندم
بامن بودند؟
رفتم پایین و گفتم ما حاضرم
اردلان گفت
واو خواهرم چه کرده همرو دیونه کرده
خجالت زده سرمو پایین انداختم
که ارسلان گفت
ای بابا خانممو خجالت زده نکن اردلان جون
سوار ماشین شدیم که ارسلان گفت کحا بریم
منو اردلان گفتیم شهربازی
که ارسلان خندید و گفت
چشم
وقتی رسیدیم ارسلان ماشینو برد پارکینگ و ما منتظرش بودیم
وقتی آمد رفتیم شهربازی
خب خانمم کدومارو میخوایی
امم از همشون میخوام سوار شم
ای به چشم
بلیط هارو گرفتیم و رفتیم که سوار شیم یهو یکی گفت
به به آیناز خانم از اون زنا بودی با من نبودی
برگشتم و دیدم که یکی از پسر های صاحبکارم هستش
ارسلان گفت ببخشید شما الان با خانمم بودید
۵۲۱
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.