انچه گذشت
انچه گذشت
ولی.....
part¹⁶
کوک ویو
لویی کاپشن رو بو کرد ولی متوجه عطر کمی که روی اون بود شد و این یعنی فهمیده این کاپشن خیلی وقته که روی این شاخه اویزونه و فهمیده نقشه است
سریع از اونجا دور شد ما هم دنبالش رفتیم ولی در رفت نتونستیم بگیریمش
باید به ات خبر بدیم تا دیر نشده
(مکالمه با ات)
_سلام عزیزم
+سلام کوک چی شد؟
__نقشه رو فهمید و در رفت ولی میگیریمش نگران نباش حتی شده زیر سنگ هم باشه پیداش میکنم
+اوهوم کوک لطفا مواظب باش(بغض)
_ات؟
+هوم؟(هنوزم بغض)
_پرنسسم نترس ....هیچ اتفاقی نمیوفته نگران نباش ما الان داریم میایم پیش شما نگران نباش
+اوهوم ولی بازم مواظب باشید
_چشم تو فقط غصه نخور
+باشه
_خداحافظ
(پایان مکالمه)
ات ویو
جونگ هی:ات یه لحظه میای
+البته....چی شده؟
جونگ هی:دارم یه چیزی میبینم
+چی واقعا .......صبر کن...............بیا روی کاغذ بکش چیزی که میبینی رو
جونگ هی:تموم شد
+اینجا ..... اینجا که...
جونگ هی:تو قبلا اینجا بودی؟
+اره اینجا کلاس رقص قدیمیه من قبلا اینجا کلاس میومدم
جونگ هی:شما قبلا بوسان زندگی میکردین؟
+اره من حدودا ۵یا۶ سالم بود از سئول به بوسان اومدیم ولی وقتی مادرم رو از دست دادیم دوباره برگشتیم سئول
فقط این برام عجیبه که چرا باید اینجا رو ببینی
جونگ هی:منم همینطور
+نکنه میخواد اتفاقی بیوفته ؟
جونگ هی:نه خدا نکنه بد به دلت راه نده انشالله چیزی نمیشه
+خداکنه.........
ولی.....
part¹⁶
کوک ویو
لویی کاپشن رو بو کرد ولی متوجه عطر کمی که روی اون بود شد و این یعنی فهمیده این کاپشن خیلی وقته که روی این شاخه اویزونه و فهمیده نقشه است
سریع از اونجا دور شد ما هم دنبالش رفتیم ولی در رفت نتونستیم بگیریمش
باید به ات خبر بدیم تا دیر نشده
(مکالمه با ات)
_سلام عزیزم
+سلام کوک چی شد؟
__نقشه رو فهمید و در رفت ولی میگیریمش نگران نباش حتی شده زیر سنگ هم باشه پیداش میکنم
+اوهوم کوک لطفا مواظب باش(بغض)
_ات؟
+هوم؟(هنوزم بغض)
_پرنسسم نترس ....هیچ اتفاقی نمیوفته نگران نباش ما الان داریم میایم پیش شما نگران نباش
+اوهوم ولی بازم مواظب باشید
_چشم تو فقط غصه نخور
+باشه
_خداحافظ
(پایان مکالمه)
ات ویو
جونگ هی:ات یه لحظه میای
+البته....چی شده؟
جونگ هی:دارم یه چیزی میبینم
+چی واقعا .......صبر کن...............بیا روی کاغذ بکش چیزی که میبینی رو
جونگ هی:تموم شد
+اینجا ..... اینجا که...
جونگ هی:تو قبلا اینجا بودی؟
+اره اینجا کلاس رقص قدیمیه من قبلا اینجا کلاس میومدم
جونگ هی:شما قبلا بوسان زندگی میکردین؟
+اره من حدودا ۵یا۶ سالم بود از سئول به بوسان اومدیم ولی وقتی مادرم رو از دست دادیم دوباره برگشتیم سئول
فقط این برام عجیبه که چرا باید اینجا رو ببینی
جونگ هی:منم همینطور
+نکنه میخواد اتفاقی بیوفته ؟
جونگ هی:نه خدا نکنه بد به دلت راه نده انشالله چیزی نمیشه
+خداکنه.........
۳.۱k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.