قسمت

#قسمت ۱۱۰
به خودم قول داده بودم هیچ وقت سر خاکش نیام
ولی خب به کدوم قوالیی که به خودم دادم عمل کردم که این دومیش باشه؟
آروم آروم از روی قبر ها میگذشتم
هر کدوم از اینا یه زندگی داشتن نه؟
باالخره پیداش کردم
چمدونم و ول کردم
بغل سنگ قبرش نشستم
نمیدونم چرا حتی ایندفعه بغض هم نکردم
دیگه ناراحتم نبودم که مادر ندارم
فقط یه عالمت سوال بزرگ تو ذهنم بود..
مامان یعنی نتونستی به خاطره دخترت ادامه بدی؟
نتونستی به خاطره آینده اش ادامه بدی؟
دلت نسوخت برای تنهاییاش؟
تو که شوهرت و میشناختی...میدونستی هیچ وقت نیست... میدونستی همش دنبال پول و شرکتشه
پس چرا من و ول کردی؟
به امید کی؟
مگه در برابر تربیتم مسئول نبودی؟
نمیدونم شاید من اشتباه فکر میکنم
شاید اگه منم اون اتفاق برام میوفتاد تصمیم تو رو میگرفتم
ولی مامان منم بودم .. منم دیدم چی شد..
تو واسه من باید مرهم میشدی
من فقط ده سالم بود مامان...تو به خاطره من میموندی .. بغض دوباره اومد سراغم
مامان عصبانیم دارم شماتت میکنم
منم شاید اومدم پیشت
دیدگاه ها (۲)

#۱۱۱مامان تموم دخترای ده ساله تجاوز به مامانشون و میبینن؟ ه...

#۱۱۲پس خودشون بودن! پوزخند زدم و تیغ و از جیبم در آوردم نز...

#قسمت صدو نهاز پشت پله ها بیرون اومدم و سریع از خونه رفتم بی...

#قسمت صدو هشتدیگه نزاشتم ادامه بده و با کوسن مبل اتاقم دویدم...

#invisiblelovePart_12جونگکوک اومد نزدیکم و دستمو گرفت ، از ا...

شوهر دو روزه. پارت ۸۷

پارت دوم رمان عشق اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط