۱۱۱
#۱۱۱
مامان تموم دخترای ده ساله تجاوز به مامانشون و میبینن؟
همشون ناله و گریه و التماسای مامانشون و میبینن؟
همشون از همه جا بی خبر واسه مامانشون صندلی میارن
تا خودش و دار بزنه؟
آره مامان؟
داشتم از بغض خفه میشدم..
آره خفگی بهتر از زدن رگ با تیغه نه؟
در تالش واسه شکستن بغضم بودم..
دقیقا از همون روزی که زن آویزون شده به طناب دار رو دیدم
زنی که مادرم بود
یه قطره اشک هم نریختم!
فقط بغض بود که عذابم میداد..
حس کردم دو تا سایه پشت سرم دیدم
میترسیدم برگردم و نگاه کنم ینی آدمای امیر پیدام کردن؟
پس چی فکر میکردی؟
که امیر راحتت میزاره؟
دستم بردم تو جیبم و تیغ رو لمس کردم
ایستادم و برگشتم عقب
دو تا مرد حدودا 30 ساله پشت سرم بودن
به هردوشون نگاه میکردم
تلفن یکیشون زنگ خورد
_ بله؟
سرش و تکون داد
_ تا یک ساعت دیگه با خانومتون اونجاییم!
مامان تموم دخترای ده ساله تجاوز به مامانشون و میبینن؟
همشون ناله و گریه و التماسای مامانشون و میبینن؟
همشون از همه جا بی خبر واسه مامانشون صندلی میارن
تا خودش و دار بزنه؟
آره مامان؟
داشتم از بغض خفه میشدم..
آره خفگی بهتر از زدن رگ با تیغه نه؟
در تالش واسه شکستن بغضم بودم..
دقیقا از همون روزی که زن آویزون شده به طناب دار رو دیدم
زنی که مادرم بود
یه قطره اشک هم نریختم!
فقط بغض بود که عذابم میداد..
حس کردم دو تا سایه پشت سرم دیدم
میترسیدم برگردم و نگاه کنم ینی آدمای امیر پیدام کردن؟
پس چی فکر میکردی؟
که امیر راحتت میزاره؟
دستم بردم تو جیبم و تیغ رو لمس کردم
ایستادم و برگشتم عقب
دو تا مرد حدودا 30 ساله پشت سرم بودن
به هردوشون نگاه میکردم
تلفن یکیشون زنگ خورد
_ بله؟
سرش و تکون داد
_ تا یک ساعت دیگه با خانومتون اونجاییم!
۱.۶k
۲۲ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.