p23
p23
ویو ا/ت :
بعد حرف تهیونگ شروع کردم درآوردن لباسام و لباس قبلیمو پوشیدم و لباسرو توی دستم گرفتم و اومدم بیرون
+ بفرمایید آقا ممنونم
فروشنده : فقط وقت منو تلف کردید ( آروم )
+ عذر میخوا.....
_ چه غلطی کردییی؟
+ تهیونگ بیخیال بیا بریم ...
_ تو هیچی نگو ا/ت با تو حرف نزدم
+ وقتی این حرفو بهم زد یکم ناراحت شدم بعدش همش حواسم به تهیونگ بود دعوا به پا نکنه
فروشنده : آقا مگه نمیبینید که این همه مشتری دارم بعد شما منو فرستادید تا برم لباسمو از توی بدن مانکن در بیارمممم
_ مرتیکهههههههه عوووووضی
+ دیدم تهیونگ شروع کرد زدن اون فروشنده
+ تهیووووووونگگگگگگگگگگگگگ ولششش کننننن
_ دستتتتت به من نزن ااااا/تتتتتت
+ ولششش کن کشتیشششش
فروشنده : آقا ولمممم کنید ( بی جون)
+ طاقت نیاوردم و لباس تهیونگو کشیدم که افتاد زمین و دستش یکم خراش برداشت
+ ا...ا بب...ببخشید نم...نمیخواستم
_ بیخیال ... راه بیوفت
+ از اینکه انقدر ریلکس بود میترسیدم
+ تهیونگ ببخشید کشیدم نمیخواستم اتفاقی برات ....
_ هییییسسسس هیچی نشنوم ا/ت
+ ب...باش
+ رفتیم و توی ویترین یه لباس تهیونگ دید و گفت همینو میخره
اصلا لباسه خوشگل نبود اصلا دوسش نداشتم خیلی زشت بود
+ من اینو نمی....
_ خفه شو
+ چ..چی؟
_ کری ؟؟؟
+ بعد حرف تهیونگ دوباره صدای ترک قلبمو حس کردم لباسو فروشنده برامون گذاشت توی یه پلاستیک خیلی خوشگل بعدش رفتین و کفش خریدیم و سرویس نقره ...
* رسیدن به خونه
ویو ا/ت :
بعد اینکه رسیدم خونه رفتم توی اتاق و لباسامو درآوردم و حاضر شدم که برم حموم و لباسامو از قبل حاضر کرده بودم
+ رفتم و یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون و همش داشتم به حرفای تهوینگ فکر میکردم که چطوری دلش اومد اون حرفارو به من بگه که یهو ...
خب دیگه بسه این همه پارت بدون شرط گذاشتم
کمی خماری بمونید
شرطا : ۳۰ لایک
۲۰ کامنت ...!
بوووووص به همتون شبتون شیک 🥥🐂🫴🏿🗿
ویو ا/ت :
بعد حرف تهیونگ شروع کردم درآوردن لباسام و لباس قبلیمو پوشیدم و لباسرو توی دستم گرفتم و اومدم بیرون
+ بفرمایید آقا ممنونم
فروشنده : فقط وقت منو تلف کردید ( آروم )
+ عذر میخوا.....
_ چه غلطی کردییی؟
+ تهیونگ بیخیال بیا بریم ...
_ تو هیچی نگو ا/ت با تو حرف نزدم
+ وقتی این حرفو بهم زد یکم ناراحت شدم بعدش همش حواسم به تهیونگ بود دعوا به پا نکنه
فروشنده : آقا مگه نمیبینید که این همه مشتری دارم بعد شما منو فرستادید تا برم لباسمو از توی بدن مانکن در بیارمممم
_ مرتیکهههههههه عوووووضی
+ دیدم تهیونگ شروع کرد زدن اون فروشنده
+ تهیووووووونگگگگگگگگگگگگگ ولششش کننننن
_ دستتتتت به من نزن ااااا/تتتتتت
+ ولششش کن کشتیشششش
فروشنده : آقا ولمممم کنید ( بی جون)
+ طاقت نیاوردم و لباس تهیونگو کشیدم که افتاد زمین و دستش یکم خراش برداشت
+ ا...ا بب...ببخشید نم...نمیخواستم
_ بیخیال ... راه بیوفت
+ از اینکه انقدر ریلکس بود میترسیدم
+ تهیونگ ببخشید کشیدم نمیخواستم اتفاقی برات ....
_ هییییسسسس هیچی نشنوم ا/ت
+ ب...باش
+ رفتیم و توی ویترین یه لباس تهیونگ دید و گفت همینو میخره
اصلا لباسه خوشگل نبود اصلا دوسش نداشتم خیلی زشت بود
+ من اینو نمی....
_ خفه شو
+ چ..چی؟
_ کری ؟؟؟
+ بعد حرف تهیونگ دوباره صدای ترک قلبمو حس کردم لباسو فروشنده برامون گذاشت توی یه پلاستیک خیلی خوشگل بعدش رفتین و کفش خریدیم و سرویس نقره ...
* رسیدن به خونه
ویو ا/ت :
بعد اینکه رسیدم خونه رفتم توی اتاق و لباسامو درآوردم و حاضر شدم که برم حموم و لباسامو از قبل حاضر کرده بودم
+ رفتم و یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون و همش داشتم به حرفای تهوینگ فکر میکردم که چطوری دلش اومد اون حرفارو به من بگه که یهو ...
خب دیگه بسه این همه پارت بدون شرط گذاشتم
کمی خماری بمونید
شرطا : ۳۰ لایک
۲۰ کامنت ...!
بوووووص به همتون شبتون شیک 🥥🐂🫴🏿🗿
۲۲.۸k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.