رمان
#رمان
#چشمان_سیاه
#BTS
#part:۶
بلا:صبح زود بیدار شدم...چرا اینقدر خوابم میاد...من موندم مردم چطور صبح بیدار میشن...آه مجبورم دیگه چیکار کنم!
کاپشن رو بردم و رفتم بیرون...وییی هوا چقدر سرده...سوار موتور شدم...که صدا جیمین دراومد...چطور بیدار شد؟
جیمین:کجا به سلامتی؟
بلا:کار دارم!
جیمین:همیشه کار داری...از منم سرت شلوغ تره...این چه کاریه؟!
بلا:ببین کیوتچه...از وقتی مسئله جون تو اومد وسط کارای منم زیاد شد...و الا من الان با موهای بهم ریخته و پتوی پیچیده دورم خواب بودم تا ساعت یک ظهر
جیمین:عههه...خب ببخشید بار سنگینی شدم برات ولی مواظب خودتم باش
بلا:نه اینطور نگو...تو برام مهمی واسه همین!...حالا وقتی برگشتم آماده باش قراره چالش بریم
جیمین:عهههه خیلیم عااالی
بلا:همینطوره!فعلا
جیمین:بای
بلا:موتور رو روشن کردن و حرکت کردم...وییییی اخه این بشر چقدر کیوووته...من بیشتر بمونم از شدت کیوتیش میمیرم...
آی بلا توجه کن چطور سویون رو بپیچونی...به کیوتی جیمین توجه نکن...درسته بیبی فیسه...خوشکله...مهربونه اما فعلا توجهت این نیست تو باید توجه کنی چطور از دست سویون خلاص بشی...اره!چون اون دست رو دست نمیزار...
افکارم با اوفتادن روی زمین قطع شدن...آخ آخ آخ چیشد یهو...موتور رو از روی خودم برداشتم بزووور برداشتم و با هزار تا زور بلد شدم...دست و پام زخمی شده بودن
و یک قسمتی از گونم هم زخمی شده....اخخخ کدوم خری بهم زد؟
تا نگاه کردم ۲ تا خانم از ماشینشون پیاده شدن
اولیه:حواست کجاست؟
دومیه:این چکاریه؟مگه نمیبینی ماشین جلوته؟
بلا:هوی هوی هوی اروم ببینم...من داشتم میرفتم تو مسیرم خودتون یهو وسط جاده ایستادید!اشتباه از شما بود
اولیه:نه بابا...گردن ماهم میندازه
بلا:گردن نمیندازم...این واقعا اشتباه شماست
دومیه:اما تو از پشت به ما زدی
بلا:هیچ ربطی نداره...من تو مسیر خودم بودم...شما وسط جاده ایستادید...حتی نزدیک چراغ قرمز یا پیاده رو هم نبودید...خوب نگاه کن...وسط جاده ای قشنگ...تو ایستادی من داشتم میرفتم...چون زود ایستادی نتونستم ترمز بگیرم...پس اشتباه شماس
دومی:خب الان باید چیکار کنیم
بلا:من واقعا وقت ندارم و خیلی کار دارم پس کشش نمیدم...شما راهتونو بگیرید برید منم راهمو میگیرم میرم...خدافظ
اولیه:نه صبر کن
بلا:باز چیه؟
اولیه:شماره اتو بده
بلا:بله؟
اولیه:بخاطر ما زخمی شدی و همچنین موتورت آسیب دید...لطفا شمارتو بده خودم خسارت هارو پرداخت کنم
بلا:نه لازم نیست...
دومیه:لطفا...حداقل جبران کنیم...اینطور عذاب وجدان میگیریم!
بلا:باشه بنویس...نمیخواد هم زیاد پرداخت کنی
اولیه:باشه...
بلا:پس فعلا...
اولیه:اسمت چیه؟
بلا:اسمم بلا است
اولیه:منم میساکی ام
دومیه:منم تمو ام
بلا:اسماتون قشنگه...فعلا
میساکی و تمو:بای!
#چشمان_سیاه
#BTS
#part:۶
بلا:صبح زود بیدار شدم...چرا اینقدر خوابم میاد...من موندم مردم چطور صبح بیدار میشن...آه مجبورم دیگه چیکار کنم!
کاپشن رو بردم و رفتم بیرون...وییی هوا چقدر سرده...سوار موتور شدم...که صدا جیمین دراومد...چطور بیدار شد؟
جیمین:کجا به سلامتی؟
بلا:کار دارم!
جیمین:همیشه کار داری...از منم سرت شلوغ تره...این چه کاریه؟!
بلا:ببین کیوتچه...از وقتی مسئله جون تو اومد وسط کارای منم زیاد شد...و الا من الان با موهای بهم ریخته و پتوی پیچیده دورم خواب بودم تا ساعت یک ظهر
جیمین:عههه...خب ببخشید بار سنگینی شدم برات ولی مواظب خودتم باش
بلا:نه اینطور نگو...تو برام مهمی واسه همین!...حالا وقتی برگشتم آماده باش قراره چالش بریم
جیمین:عهههه خیلیم عااالی
بلا:همینطوره!فعلا
جیمین:بای
بلا:موتور رو روشن کردن و حرکت کردم...وییییی اخه این بشر چقدر کیوووته...من بیشتر بمونم از شدت کیوتیش میمیرم...
آی بلا توجه کن چطور سویون رو بپیچونی...به کیوتی جیمین توجه نکن...درسته بیبی فیسه...خوشکله...مهربونه اما فعلا توجهت این نیست تو باید توجه کنی چطور از دست سویون خلاص بشی...اره!چون اون دست رو دست نمیزار...
افکارم با اوفتادن روی زمین قطع شدن...آخ آخ آخ چیشد یهو...موتور رو از روی خودم برداشتم بزووور برداشتم و با هزار تا زور بلد شدم...دست و پام زخمی شده بودن
و یک قسمتی از گونم هم زخمی شده....اخخخ کدوم خری بهم زد؟
تا نگاه کردم ۲ تا خانم از ماشینشون پیاده شدن
اولیه:حواست کجاست؟
دومیه:این چکاریه؟مگه نمیبینی ماشین جلوته؟
بلا:هوی هوی هوی اروم ببینم...من داشتم میرفتم تو مسیرم خودتون یهو وسط جاده ایستادید!اشتباه از شما بود
اولیه:نه بابا...گردن ماهم میندازه
بلا:گردن نمیندازم...این واقعا اشتباه شماست
دومیه:اما تو از پشت به ما زدی
بلا:هیچ ربطی نداره...من تو مسیر خودم بودم...شما وسط جاده ایستادید...حتی نزدیک چراغ قرمز یا پیاده رو هم نبودید...خوب نگاه کن...وسط جاده ای قشنگ...تو ایستادی من داشتم میرفتم...چون زود ایستادی نتونستم ترمز بگیرم...پس اشتباه شماس
دومی:خب الان باید چیکار کنیم
بلا:من واقعا وقت ندارم و خیلی کار دارم پس کشش نمیدم...شما راهتونو بگیرید برید منم راهمو میگیرم میرم...خدافظ
اولیه:نه صبر کن
بلا:باز چیه؟
اولیه:شماره اتو بده
بلا:بله؟
اولیه:بخاطر ما زخمی شدی و همچنین موتورت آسیب دید...لطفا شمارتو بده خودم خسارت هارو پرداخت کنم
بلا:نه لازم نیست...
دومیه:لطفا...حداقل جبران کنیم...اینطور عذاب وجدان میگیریم!
بلا:باشه بنویس...نمیخواد هم زیاد پرداخت کنی
اولیه:باشه...
بلا:پس فعلا...
اولیه:اسمت چیه؟
بلا:اسمم بلا است
اولیه:منم میساکی ام
دومیه:منم تمو ام
بلا:اسماتون قشنگه...فعلا
میساکی و تمو:بای!
۴.۴k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.