Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part163


#paniz

ظرف ها رو آب می‌کشیدم و با هم حرف میزدیم
دیانا: ولی خیلی نامردی شب عروسیم کنارم نیستی

آب رو بستم و تکیه دادم به کابینت ناراحت لب زدم
_خب چیکار کنم دیا دادم میرم بر جبران با نی‌نی برمیگردم

خندید و گفت
دیانا: اینو راست گفتی

نگاهی به ساعت مچی کردم که ۱۰ رو نشون میداد
_اوه‌اوه دیگه خیلی دیر من میرم

با عجله کیف و لباسی که از رو کراپ پوشیده بودم رو برداشتم
دیانا: آره دیروقت، فردا ساعت پروازت رو برام بفرست

بوسه ای رو گونه اش زدم و چشمی گفتم بعد از خدافظی رفتم پایین و سوار ماشین شدم و حرکت کردم

آهی کشیدم و اهنگ رو پلی کردم
اهنگ با سوز میخوند و من باهاش اشک می‌ریختم

نزدیکای خونه اشکام رو پاک کردم و چند باری نفس کشید حتی دیگه نباید قرص های قلب ام رو مینداختم

صبح که رفتم پیشه دکترم خیلی خوشحال شد و به یکی از بهترین دوستاش تو آنتالیا سپرده بود تا وقتی رفتن اونجا کارم رو راه بندازه

و واقعا ازش ممنون بودم ماشین رو قفل کردم و رفتم خونه ، کسی تو سالن نبود
پس راهم رو سمت پله بردم و ادامه دادم

پیامی به گوشیم اومد و بازش کردم از ممد بود

< همه چی همونطور که میخوای فردا بلیط و ویزا رو برات میفرستم ساعت پرواز روش هست ....فقط پانیذ از کاری که برات انجام میدم پشیمونم نکن >

تشکری کردم و گوشیم رو خاموش کردم وارد اتاق شدم
صدای آب میومد ، سریع لباسم رو با لباس خواب ام عوض کردم

موهام رو باز کردم و شونه کردم بعد از روتین پوستی
نشستم رو تخت که در سرویس باز شد اومد بیرون حوله ای رو کمرش بسته بود
لبخندی زدم
_افیت باشه

رضا: مرسی ، دیر کردی

_میدونم شرمنده کنار هم بودیم زمان از دستم در رفته بود

عیب ندارمی گف و رفت اتاق لباس از میز عسلی کنار تخت کتابی بود برش داشتم نگاهی بهش کردم که

رضا بدون تیشرت رو تخت دراز کشید
رضا: میخوای برات بخونم

اوهومی گفتم و بدون اعتنایی تو بغلش جا گرفتم سر رو سینه لخت اش گذاشتم کمی مکث کردم اما دستش دورم حلقه کرد

شروع به خوندن کرد و من محو لحن خوندنش شدم وقتی میخوند انگار تو دنیای دیگه ای بودم و به همین خاطر چشمام گرم شد

و کم کم خوابم برد....

#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۱۱)

• Wild rose cabaret •#part164#panizکنارش رو کاناپه نشسته بود...

• Wild rose cabaret •#part165#leoreza پانیذ: آره وایستاده بو...

• Wild rose cabaret •#part162#panizامروز روز دوم بود و فردا ...

• Wild rose cabaret •#part161#paniz ممد: قبول میکنم اما اگه ...

Novel panleo ♡ #part⁴⁸ ♡『 paniz 』با غلت خوردن از خواب بیدار ...

نفرین شیرین. پارت 1

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط