🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت84 #جلد_دوم
لبخندی بهش زدم و گفتم نگران نباشین مادر به زودی بچه دار میشم و به ارزوتون میرسین.
سرشو بالا داد و پرسید
_ تو حامله ای
سرم و تکون دادم و اون با تمسخر گفت
_ اینم یه بازی جدید مگه نه؟
که خودتو بیشتر ازقبل تو دل پسرم جا کنی .
گفتم مگه می تونم دروغ به این بزرگی بگم فردا پس فردا باید شکمم بیاد جلو بچم به دنیا بیاد اون موقع می خوام چیکار کنم اگه دروغه حرفام؟
مادر اهورا کفری داده شده بود
_دعا کن حرفات راست باشه و بچت پسر اگه این بارم دختر پس بندازی دیگه خودم برای پسرم استین بالا میزنم .
بدجور نیش داشت حرفاش قلبمو به درد می آورد .
دختر و پسر چه فرقی باهم داشتند چون خودش دختری نداشت فکر می کرد همه باید پسر داشته باشن؟
اما من مونس ما با هزار تا پسر عوض نمیکردم اهورا هم همین نظر رو داشت و مونس با دنیا عوض نمیکرد اما این آدما انگار که نافشون با پسر بریده بودن.
_ اگه راست میگی حامله ای بیاین خونه ما و پیش ما زندگی کنین تا جلوی چشمم باشی نتونی چیزی از چشم من پنهان کنی..
از شنیدن این حرف به وضوح لرزیدم امکان نداشت نمیشد چطور میخواستیم بریم اونجا سعی کردم آروم باشم و با آرامش گفتم
اینجا راحتتریم اونجا نمیتونیم زندگی کنیم من اینجا دانشگاه دارم کار اهورام اینجاست شما میتونی زود به زود به ما سر بزنید .
عصبانی و با پوزخند گفت
_اگه ثابت بشه حامله نیستی خودم بی ابروت می کنم واز اینجا میندازمت بیرون ..
یه مادر چطور می تونست با نوه یی که توی راه داره اینطور رفتار کنه.
جای اینکه از اومدنش خوشحال باشه داشت من و تهدید می کرد.
میدونستم بچه بهانه اس اونا از حضکر من عصبانی و ناراحت بودن
از خونه بیرون رفت به در تکیه کردم حرفی برای گفتن نداشتم فکرم خیلی در گیر بود.
رشته ی افکارم و صدای کیمیا پاره کرد
_ میبینم رابطه ات با مادرشوهرتم خیلی خوبه واقعا..
یادم اون روزا که من با اهورا با هم بودیم مادرش منو خیلی دوست داشت باور کن حتی ۱۰ تا دختر می آوردم یه درصد رفتاری که با تو داره با من نمی کرد .
نمی دونم چرا تو اینقدر به دل اهورا نشستی که بی خیالت نمیشه اما به زودی مشخص میشه عشق اول همیشه برنده است میدونی که عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه..
🌹🍁
#تصاویر_جذاب_دنی_زلزله😁👍 #هنر_عکس #سالار #خلاقیت #عاشقانه #فردوس_برین #ایده #عکس_نوشته #رمضان_کریم🌙🌹🍃 #جذاب #عکس_نوشته_عاشقانه
#خان_زاده #پارت84 #جلد_دوم
لبخندی بهش زدم و گفتم نگران نباشین مادر به زودی بچه دار میشم و به ارزوتون میرسین.
سرشو بالا داد و پرسید
_ تو حامله ای
سرم و تکون دادم و اون با تمسخر گفت
_ اینم یه بازی جدید مگه نه؟
که خودتو بیشتر ازقبل تو دل پسرم جا کنی .
گفتم مگه می تونم دروغ به این بزرگی بگم فردا پس فردا باید شکمم بیاد جلو بچم به دنیا بیاد اون موقع می خوام چیکار کنم اگه دروغه حرفام؟
مادر اهورا کفری داده شده بود
_دعا کن حرفات راست باشه و بچت پسر اگه این بارم دختر پس بندازی دیگه خودم برای پسرم استین بالا میزنم .
بدجور نیش داشت حرفاش قلبمو به درد می آورد .
دختر و پسر چه فرقی باهم داشتند چون خودش دختری نداشت فکر می کرد همه باید پسر داشته باشن؟
اما من مونس ما با هزار تا پسر عوض نمیکردم اهورا هم همین نظر رو داشت و مونس با دنیا عوض نمیکرد اما این آدما انگار که نافشون با پسر بریده بودن.
_ اگه راست میگی حامله ای بیاین خونه ما و پیش ما زندگی کنین تا جلوی چشمم باشی نتونی چیزی از چشم من پنهان کنی..
از شنیدن این حرف به وضوح لرزیدم امکان نداشت نمیشد چطور میخواستیم بریم اونجا سعی کردم آروم باشم و با آرامش گفتم
اینجا راحتتریم اونجا نمیتونیم زندگی کنیم من اینجا دانشگاه دارم کار اهورام اینجاست شما میتونی زود به زود به ما سر بزنید .
عصبانی و با پوزخند گفت
_اگه ثابت بشه حامله نیستی خودم بی ابروت می کنم واز اینجا میندازمت بیرون ..
یه مادر چطور می تونست با نوه یی که توی راه داره اینطور رفتار کنه.
جای اینکه از اومدنش خوشحال باشه داشت من و تهدید می کرد.
میدونستم بچه بهانه اس اونا از حضکر من عصبانی و ناراحت بودن
از خونه بیرون رفت به در تکیه کردم حرفی برای گفتن نداشتم فکرم خیلی در گیر بود.
رشته ی افکارم و صدای کیمیا پاره کرد
_ میبینم رابطه ات با مادرشوهرتم خیلی خوبه واقعا..
یادم اون روزا که من با اهورا با هم بودیم مادرش منو خیلی دوست داشت باور کن حتی ۱۰ تا دختر می آوردم یه درصد رفتاری که با تو داره با من نمی کرد .
نمی دونم چرا تو اینقدر به دل اهورا نشستی که بی خیالت نمیشه اما به زودی مشخص میشه عشق اول همیشه برنده است میدونی که عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه..
🌹🍁
#تصاویر_جذاب_دنی_زلزله😁👍 #هنر_عکس #سالار #خلاقیت #عاشقانه #فردوس_برین #ایده #عکس_نوشته #رمضان_کریم🌙🌹🍃 #جذاب #عکس_نوشته_عاشقانه
۶.۳k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.