خانزاده

🍁🍁🍁🍁

#خان_زاده
#پارت274
#جلد_دوم





_ باهام میای بریم ؟
بریم یه جای خلوت فقط من و تو باهم حرف میزنیم حل می‌کنیم هر چیزی که تو بگی هر کاری که تو بگی می کنم که قلبت باهام صاف بشه فقط باهام بیا بهت نیاز دارم ...
دلتنگی داره منو میکشه حضور تو می خوام
آهسته زمزمه کردم
مونسم میبریم..

اما اون صورتمو با دستاش قاب گرفت و گفت
_فقط من و تو ما دو نفر مونس اینجا پیش راحیل میمونه فقط امشب امروز بزار باهات باشم بزار بهت ثابت کنم که من هیچ خطایی نکردم خواهش می کنم...

دادن یک فرصت بهش اشتباه نبود بود؟
یه فرصت بخواد بهم ثابت کنه چقدر از حرفاش راسته اشتباه نبود اینکه اینقدر راحت کوتاه اومده بودم...

کوتاه اومده بودم اما قلبم داشت طوری خوشحالی می‌کرد که انگار به ارزوش رسیده..
به سمت اتاقی که راحیل و مونس اونجا بودن رفتم و هر دو نفرشون منتظر بودن تا ببینن آخر این جنگ چی میشه!
با دیدن من راحیل به سمتم اومد و گفت
_ حالت خوبه بهش گفتی؟

روی تخت نشستم و گفتم چیزی بهش نگفتم
میخواد ثابت کنه که خیانتی در کار نبوده میتونی مواظبمون مونسمون باشی؟

منو محکم بغل کرد و با خنده گفت _من قربون تو و مونسم بشم چرا نباشم مواظب شم تو برو همه دلخوری ها و کدورت‌ها را کنار بگذارین با و خوشی برگردین دنبال دخترتون


🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
دیدگاه ها (۱)

🍁🍁🍁🍁#خان_زاده #پارت275#جلد_دوم خواهش می کنم باید به خودتون...

🍁🍁🍁🍁#خان_زاده #پارت276#جلد_دوم منم مثل اهورا تشنه این آدم ...

🍁🍁🍁🍁#خان_زاده #پارت273#جلد_دوم با این حال زارم با این دلتن...

🍁🍁🍁🍁#خان_زاده #پارت272#جلد_دوم وقتی اینطور کنار گوشم پچ می...

#بد_بوی#پارت_۲۴#جیمسون_ببین الینا فقط یه فرصت دیگه بهم بده ا...

وقتی باهات قهرن و بهشون میگی آشتی کنیم هرچی تو بگی .نامجون :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط