Season Nightmare of Love

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️
Part 101



اون سه تا از اتاق خارج شدن ولی وقتی خارج شدن همه چی عوض شد انگار یه آدم های دیگه ای شده بودن...سویون خیلی آروم و ساکت و با نزاکت دامنش رو بلند کرد و از پله های قصر پایین اومد جیمین در حالی که دستاش رو پشتش قفل کرده بود جلو حرکت می‌کرد و یونگی هم با همون چهره سرد و خشک ترسناکش پشت سرش قدم بر می‌داشت دیگه خبری از اون چهره های شاد و شیطون و بازی گوش و خندون نبود و حالا چهره های ترسناک و خشن و سرد خشک جاشون رو گرفته بودن...همه سر میز نشسته بودن و از اون جایی که یونگی از بچه گی با جیمین بزرگ شده بود و همیشه هواسش به جیمین برای همین مثل برادر بزرگ ترش بود و همیشه با خوانواده سلطنتی سر یه میز می‌نشست و غذا می‌خورد البته یوجون هم کنارشون بود ولی الان دیگه یوجونی وجود نداشت از یه طرف صندلی مخصوصش هنوز سر جاش بود و کسی روش نمی‌نشست و خالی بود همیشه سر میز همه نگاهی به جای خالی یوجون مینداختن و ناراحت شروع میکردن به خوردن غذا...بعد از غذا خوردن سکوت سنگینی برقرار بود که پادشاه اون سکوت رو شکست
پادشاه: خوب ماجرای سویون و جیمین باید بگم که چون سویون رو زود تر از موعد و قبل از عروسی آوردی به قصر باید عروسی رو جلو بندازیم و هر چه سریع تر عروسی رو بگیریم...نظر تو چیه یونگی؟
یونگی که در حال غذا خوردن بود قاشق رو روی میز گذاشت و سیخ نشست و با همون قیافه سرد ادامه داد...
یونگی: به نظر منم خوبه
پادشاه: خوب برادر عروس تایید کرد...
بعد نگاهش رو از روی یونگی گرفت و به سویون دوخت
پادشاه: نظر تو چیه دخترم؟
سویون: من...منکه مشکلی ندارم..
پادشاه: خوبه پس...دو روز دیگه عروسیه..
همه موافقت کردن و بعد از خوردن صبحانه هر کس به سر کار خودش برگشت جیمین و یونگی برای اداره کار ها به سمت اتاق کار جیمین رفتن و پادشاه هم همراه با دستیارش که حکم یونگی رو برای پادشاه داشت به طرف اتاقش حرکت کردن



....
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 102سویون کمی با ملکه تو...

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 103جیمین: عه پس تازه گی...

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 100جیمین: اوهههه سویون ...

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 99یونگی ساکت شد و پادشا...

part 8

¹⁸پارت²my month

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط