از وقتی فهمیدم که...
💜🫐💜🫐💜🫐💜🫐💜
#پارت11
+فک...فکر..کنم..فکرکنم........باید بریم خونه آخه دیر وقته یهویی پسرا میان نگران میشن پاشو..
بلند شدمو راه افتادم سمت موتور خخخخ فکر کردی جوابتو میدم نخیر
یهو دستمو از پشت گرفت و کشید پرت شدم توی بغلش..
_تا جوابمو ندی که ولت نمیکنم بری
+جواب میخوای؟
روی نوک پام وایسادم ولی هرکاری کردم قدم نرسید بهش...
با حرص بهش نگاه کردم که خندید و سرشو آورد پایین
آروم لبامو گذاشت روی لباش و شروع کردم به بوسیدن..
وقتی جدا شدم با خنده ولم کرد و راه افتادیم سمت موتور
رسیدیم خونه
جیمینو دیدم داشت با تلفن حرف میزد از پشت خودمو پرت کردم کردم رو شونش
+چطوری عشقممممممممم
گوشیشو قطع کرد و برگشت سمتم و محکم بغلم کرد
_خوبم کجا بودی
+با کوکی رفته بودیم بیرون
_آها
رفتیم توی خونه تهیونگ و جین داشتن درباره کنسرت حرف میزدن جی هوپ و نامجون هم طبق معمول استوری یا پست میزاشتن شوگا هم معلوم نبود کجاست...رفتم و راست وسط سالن نشستم و جیغ زدم ...
+از وقتی از خواب بیدار شدم خونه نبودید الان هم که اومدین یا دارین همینطور حرف میزنید یا هم کلتون و کردین تو گوشی اون یکی هم که معلوم نیست کجا خوابیده
منه بدبختم از صب تاحالا تو خونه پوسیدم
همشون میدونستن وقتی عصبی بشم ...
جیهوپ که داشت یواشکی از زیر مبل فرار میکرد
تهیونگ هم ادا زنای حامله رو در آورد و فرار کرد سمت دست شویی جین هم که داشت پشت سر جیهوپ میرف فقط میموند نامجون بخت برگشته
با جیغ رو فرشیمو در آوردم و افتادم دنبالش
+اون گوشی رو بزار کنار دو قیقه،و رو فرشیو پرت کردم سمتش که جا خالی داد و راست خورد توی صورت کوک
تا پارت های بعدی خدانگهدار 😂🚶🏻♀️
#فیکشن #سناریو #فیک #رمان_فیک #بی_تی_اس #آرمی #سناریو_بی_تی_اس
#پارت11
+فک...فکر..کنم..فکرکنم........باید بریم خونه آخه دیر وقته یهویی پسرا میان نگران میشن پاشو..
بلند شدمو راه افتادم سمت موتور خخخخ فکر کردی جوابتو میدم نخیر
یهو دستمو از پشت گرفت و کشید پرت شدم توی بغلش..
_تا جوابمو ندی که ولت نمیکنم بری
+جواب میخوای؟
روی نوک پام وایسادم ولی هرکاری کردم قدم نرسید بهش...
با حرص بهش نگاه کردم که خندید و سرشو آورد پایین
آروم لبامو گذاشت روی لباش و شروع کردم به بوسیدن..
وقتی جدا شدم با خنده ولم کرد و راه افتادیم سمت موتور
رسیدیم خونه
جیمینو دیدم داشت با تلفن حرف میزد از پشت خودمو پرت کردم کردم رو شونش
+چطوری عشقممممممممم
گوشیشو قطع کرد و برگشت سمتم و محکم بغلم کرد
_خوبم کجا بودی
+با کوکی رفته بودیم بیرون
_آها
رفتیم توی خونه تهیونگ و جین داشتن درباره کنسرت حرف میزدن جی هوپ و نامجون هم طبق معمول استوری یا پست میزاشتن شوگا هم معلوم نبود کجاست...رفتم و راست وسط سالن نشستم و جیغ زدم ...
+از وقتی از خواب بیدار شدم خونه نبودید الان هم که اومدین یا دارین همینطور حرف میزنید یا هم کلتون و کردین تو گوشی اون یکی هم که معلوم نیست کجا خوابیده
منه بدبختم از صب تاحالا تو خونه پوسیدم
همشون میدونستن وقتی عصبی بشم ...
جیهوپ که داشت یواشکی از زیر مبل فرار میکرد
تهیونگ هم ادا زنای حامله رو در آورد و فرار کرد سمت دست شویی جین هم که داشت پشت سر جیهوپ میرف فقط میموند نامجون بخت برگشته
با جیغ رو فرشیمو در آوردم و افتادم دنبالش
+اون گوشی رو بزار کنار دو قیقه،و رو فرشیو پرت کردم سمتش که جا خالی داد و راست خورد توی صورت کوک
تا پارت های بعدی خدانگهدار 😂🚶🏻♀️
#فیکشن #سناریو #فیک #رمان_فیک #بی_تی_اس #آرمی #سناریو_بی_تی_اس
۱۲.۴k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.