همسر اجباری ۲۵۹
#همسر_اجباری #۲۵۹
گذاشتم رو پیش خون آشپزخونه همه چی اوکی بود فقط آنی مونده. رفتم داخل اتاق .....کنار آنا رو تخت نشستم
آروم صداش زدم عروسکم....آنا ....خانمم.....پاشو که دیر شد....
آنا عین فنر نشستو گفت ساعت چنده خاک تو سرم دیرم شد خواب موندم از حرکتش خیلی خندم گرفته بود وای
خدا موهاشو هرکدوم یه جایی بودن و رو هوا معلق. آقا من از خنده ترکیده بودم و آنا نمیدونست چکار کنه..
جیغ زد...
-اههههه.آریا کم بخند ....آماده شووو. ..دیره یازده باید اونجا باشیم.
دیگه داشت گریه اش میگرفت پا شدمو خندم کنترل کردم رفتم سمتشو بغلش کردم .
-خانمم آروم باش ....چمدون آماده است. همه چیرو مرتب آماده کردم فقط شما اون لباسارو بپوشی حله.
اول یکم گنگ نگام کردو بعد
گفت کار کی بوده ؟باهام شوخی نکن االن وقتش نیس.
-منو دست کم گرفتی.
انگار خیالش راحت شد ....دستشو دور کمرم حلقه کردو گفت مرسی آری.
و بعد پاشد رو پنجه پاش و زیر چونه امو بوسید.
الهی من بگردم واسه این حرکتش کنترل که واسه آدم نمیزاره....
سرمو بردم پایین لبشو بالبام قفل کردم. چشمامو بسته بودم و لبای آنا میبوسیدم. که احساس کردم دستای آنا
پشت سرم قرار گرفت.
از این حرکتش قند تو دلم آب شدو اینباربیشتر و مشتاق تر از چندلحظه پیش لباشو میبوسیدم. دوست نداشتم
این لحظه تموم شه. آنا هم داشت بالباش منو همراهی میکرد دستمو دور کمرش انداختم سیر شدن واسم بی معنی
بود.یه لحظه احساس کردم آنا نفس کم اورده وسرمو عقب کشیدم.یه نفس عمیق کشیدو سرشو رو سینم چسبوند.
آخیش چه حالی داد.خوش مزه ترین صبحونه عمرمو خوردم.
آنا بازم میخوام یاال..
با مشت کوبوند به سینه امو گفت ...
-آررررررریاااااااا.....
الهی خجالت کشید عشقم.
-ب فدددددددات.
از هم جداشدیم و من لباسامو پوشیدم رفتم وسایلو گذاشتم تو ماشین که آنا هم اومد پایین همون لباسایی رو که
واسش گذاشته بودم پوشید.
سوار شدیم باهم استارتو زدم و
-پیش به سوی شماااال.
ضبط وروشن کردم یکم که آهنگارو زیرو رو کردم خودشه اینو میخواستم .
دست آنا رو رو دنده گذاشتمو دست خودمم روش
♫♫ دلم می خواد همه ازت دور بشن
دلم میخواد فقط تو باشی با من
این همه عاشقونه دوست دارم
نمی خوام این حسو ازم بگیرن
می خوام بدونی قلب من گیرته
عشقی که دارم به تو بی بهونست
مرتب زندگی وقتی باشی
دنیای من دنیای عاشقونست
میخوام نگاهت تنها مال من شه
می خوام فقط عاشق من بمونی
تموم زندگیت باشم و دیگه
یه لحظه هم بدون من نتونی...
پر می کنم فکرمو با خیالت
چیزی به جز عشق تو تو سرم نیست
وقتی می بینمت کنارم هستی
انگاری خوابم توی باورم نیست
اونی که عاشقت میمونه منم
بدون تو زندگی سر نمی شه
جوری که فکرشم برات عجیبه
دوست دارم دوست دارم همیشه
گذاشتم رو پیش خون آشپزخونه همه چی اوکی بود فقط آنی مونده. رفتم داخل اتاق .....کنار آنا رو تخت نشستم
آروم صداش زدم عروسکم....آنا ....خانمم.....پاشو که دیر شد....
آنا عین فنر نشستو گفت ساعت چنده خاک تو سرم دیرم شد خواب موندم از حرکتش خیلی خندم گرفته بود وای
خدا موهاشو هرکدوم یه جایی بودن و رو هوا معلق. آقا من از خنده ترکیده بودم و آنا نمیدونست چکار کنه..
جیغ زد...
-اههههه.آریا کم بخند ....آماده شووو. ..دیره یازده باید اونجا باشیم.
دیگه داشت گریه اش میگرفت پا شدمو خندم کنترل کردم رفتم سمتشو بغلش کردم .
-خانمم آروم باش ....چمدون آماده است. همه چیرو مرتب آماده کردم فقط شما اون لباسارو بپوشی حله.
اول یکم گنگ نگام کردو بعد
گفت کار کی بوده ؟باهام شوخی نکن االن وقتش نیس.
-منو دست کم گرفتی.
انگار خیالش راحت شد ....دستشو دور کمرم حلقه کردو گفت مرسی آری.
و بعد پاشد رو پنجه پاش و زیر چونه امو بوسید.
الهی من بگردم واسه این حرکتش کنترل که واسه آدم نمیزاره....
سرمو بردم پایین لبشو بالبام قفل کردم. چشمامو بسته بودم و لبای آنا میبوسیدم. که احساس کردم دستای آنا
پشت سرم قرار گرفت.
از این حرکتش قند تو دلم آب شدو اینباربیشتر و مشتاق تر از چندلحظه پیش لباشو میبوسیدم. دوست نداشتم
این لحظه تموم شه. آنا هم داشت بالباش منو همراهی میکرد دستمو دور کمرش انداختم سیر شدن واسم بی معنی
بود.یه لحظه احساس کردم آنا نفس کم اورده وسرمو عقب کشیدم.یه نفس عمیق کشیدو سرشو رو سینم چسبوند.
آخیش چه حالی داد.خوش مزه ترین صبحونه عمرمو خوردم.
آنا بازم میخوام یاال..
با مشت کوبوند به سینه امو گفت ...
-آررررررریاااااااا.....
الهی خجالت کشید عشقم.
-ب فدددددددات.
از هم جداشدیم و من لباسامو پوشیدم رفتم وسایلو گذاشتم تو ماشین که آنا هم اومد پایین همون لباسایی رو که
واسش گذاشته بودم پوشید.
سوار شدیم باهم استارتو زدم و
-پیش به سوی شماااال.
ضبط وروشن کردم یکم که آهنگارو زیرو رو کردم خودشه اینو میخواستم .
دست آنا رو رو دنده گذاشتمو دست خودمم روش
♫♫ دلم می خواد همه ازت دور بشن
دلم میخواد فقط تو باشی با من
این همه عاشقونه دوست دارم
نمی خوام این حسو ازم بگیرن
می خوام بدونی قلب من گیرته
عشقی که دارم به تو بی بهونست
مرتب زندگی وقتی باشی
دنیای من دنیای عاشقونست
میخوام نگاهت تنها مال من شه
می خوام فقط عاشق من بمونی
تموم زندگیت باشم و دیگه
یه لحظه هم بدون من نتونی...
پر می کنم فکرمو با خیالت
چیزی به جز عشق تو تو سرم نیست
وقتی می بینمت کنارم هستی
انگاری خوابم توی باورم نیست
اونی که عاشقت میمونه منم
بدون تو زندگی سر نمی شه
جوری که فکرشم برات عجیبه
دوست دارم دوست دارم همیشه
۸.۲k
۲۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.