فیک کوک عشق سر سخت من
فیک کوک عشق سر سخت من
(پارت۱۸)
از زبان ات
رفتیم خونه من کنا جی کی خوابیدم اما صبح بیدارشدم فکر کردم یه چیز سنگین رومه دوتا کف پای جی کی روی صورتم بود دقیق نگاه کردم کف پای منم روی سینه جی کی بود فورا گوشیمو برداشتم فیلم گرفتم پست گذاشتم تو اینستا گرام بیدارش کردم رفتم پایین ابروشو بردم به کل خانودش نشون دادم هی میخندید میگفت من چرا اینطوری خوابیدم درحال حرف زدن بودم که مامانم زنگ زد گفت تو چرا به من نگفتی با جونگ کوک رل زدی گفتم مامانننن وایسا بیا کافه باهم حرف میزنیم به جی کی لبخند زدم گفتم مامانم میخواد دامادشو ببینه لبخند زد گفت البته کی باهم اشنا بشیم بچه هام هی زنگ میزدن رفتیم مامان هی به کوک لبخند میزد از سر میز پا شدم سرم گیج میرفت کوک دستمو گرفت گفت خوبی گفتم اره خوبم بریم خونه رفتم خونه سرمو گذاشتم کوک رفته بود شرکت خیلی سردم بود چشامو میبستم از چشمام اشک میومد توی چشمام داغ بود
شب ساعت ۹
از زبان کوک
اومدم خونه از مامانم سوراغ ات رو کردم مامانم گفت ات خوابه رفتم در اتاق رو زدم رفتم تو خواب بود دماغش رو گرفتم چقدر داغه گفت ات تو طب داری حالت خوبه دستمو گرفت گفت سرده میخواستم ببرمش بیمارستان اما راضی نبود که بره یه پارچه خیس کشیدم روی دستو پاش اما طبش رفت بالا براید استایل بغلش کردم خواب بود انداختمش توی استخر اب سرد زمستونم که هست از خواب بیدارشد گفت کوک خیلی سرده خواهش میکنم پریدم توی استخر اوردمش بیرون چقدر سرده طبش اومد پایین لباسشو عوض کرد سرمو گذاشتم روی بالشت اومد بغلش کردم سرشو گذاشتم روی بازوم خوابش برد هی موهاش رو بو میکردم منم خوابم بردصبح از خواب بیدار شدم طب نداشت رفتم صبحونه براش حاضر کنم
(پارت۱۸)
از زبان ات
رفتیم خونه من کنا جی کی خوابیدم اما صبح بیدارشدم فکر کردم یه چیز سنگین رومه دوتا کف پای جی کی روی صورتم بود دقیق نگاه کردم کف پای منم روی سینه جی کی بود فورا گوشیمو برداشتم فیلم گرفتم پست گذاشتم تو اینستا گرام بیدارش کردم رفتم پایین ابروشو بردم به کل خانودش نشون دادم هی میخندید میگفت من چرا اینطوری خوابیدم درحال حرف زدن بودم که مامانم زنگ زد گفت تو چرا به من نگفتی با جونگ کوک رل زدی گفتم مامانننن وایسا بیا کافه باهم حرف میزنیم به جی کی لبخند زدم گفتم مامانم میخواد دامادشو ببینه لبخند زد گفت البته کی باهم اشنا بشیم بچه هام هی زنگ میزدن رفتیم مامان هی به کوک لبخند میزد از سر میز پا شدم سرم گیج میرفت کوک دستمو گرفت گفت خوبی گفتم اره خوبم بریم خونه رفتم خونه سرمو گذاشتم کوک رفته بود شرکت خیلی سردم بود چشامو میبستم از چشمام اشک میومد توی چشمام داغ بود
شب ساعت ۹
از زبان کوک
اومدم خونه از مامانم سوراغ ات رو کردم مامانم گفت ات خوابه رفتم در اتاق رو زدم رفتم تو خواب بود دماغش رو گرفتم چقدر داغه گفت ات تو طب داری حالت خوبه دستمو گرفت گفت سرده میخواستم ببرمش بیمارستان اما راضی نبود که بره یه پارچه خیس کشیدم روی دستو پاش اما طبش رفت بالا براید استایل بغلش کردم خواب بود انداختمش توی استخر اب سرد زمستونم که هست از خواب بیدارشد گفت کوک خیلی سرده خواهش میکنم پریدم توی استخر اوردمش بیرون چقدر سرده طبش اومد پایین لباسشو عوض کرد سرمو گذاشتم روی بالشت اومد بغلش کردم سرشو گذاشتم روی بازوم خوابش برد هی موهاش رو بو میکردم منم خوابم بردصبح از خواب بیدار شدم طب نداشت رفتم صبحونه براش حاضر کنم
۱۱.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.