تکپارتی درخواستی
تکپارتی درخواستی
#جی
وقتی تو بار بایه پسر گرم میگیری
•
•
جی تو خونه نشسته بود منتظر تو بود اما خیلی دیر کرده بودی معمولا انقدر دیر نمیومدی خونه تا حالا چند بار بهت زنگ زده بود اما جوابم نمیدادی کم کم داشت نگرانت میشد یه بار دیگه بهت زنگ زد که اینبار جواب دادی
جی: الو ا. ت کجایی
ا. ت:اومم برای... برای چی انقدر به... من زنگ میزنی
جی: ببینم ا. ت تو مستی بگو کجایی همین الان میام دنبالت
ا. ت بدون اینکه حرفی بزنه گوشی رو قطع
جی نگرانش شد سریع از اپرتمان بیرون رفت سوار ماشین شد خیلی خوب میدونست ا. ت وقتی مسته حرکاتش دست خودش نیست و ممکنه دردسر درست کنه
چند دقیقه بعد
جی وارد بار شد سعی کرد دنبال ا. ت بگرده
که دید ا. ت و یه پسر دیگه کنار هم نشستن سریع رفت سمت ا.ت دستش رو کشید
جی: ا. ت تو اینجا چیکار میکنی زود باش بیا بریم
ا. ت دستش رو از تو دس جی کشید بیرون
ا. ت: اه ولم کنن
جی: ا. ت مستی بلند شو
ا. ت: ولم کنن من میخوام پیش مین سوک بمونمم
جی: ا. ت عصبیم نکن زود باش
مین سوک:بهت گفت نمیخواد بیاد ولش کن
جی: این به تو هیچ ربطی نداره دخالت نکن
جی اون پسر هول داد دست ا. ت رو کشید برد تو ماشین خودشم سوار شد
انقدر از دست ا. ت عصبانی بود که حتی نمیخواست باهاش حرف بزنه بهش نگاه کرد که دید خوابش بده لبخند زد موهای ا. ت رو از رو صورتش کنار زد
جی: انقدر دوست دارم که نمیتونم بهت چیزی بگم پس چرا انقدر حرصم میدی اهه چطور منو انقدر عاشق خودت کردی
~~~~~~~
(احساس میکنم چیزایی که مینویسم اون طور که میخواید نمیشه)
#جی
وقتی تو بار بایه پسر گرم میگیری
•
•
جی تو خونه نشسته بود منتظر تو بود اما خیلی دیر کرده بودی معمولا انقدر دیر نمیومدی خونه تا حالا چند بار بهت زنگ زده بود اما جوابم نمیدادی کم کم داشت نگرانت میشد یه بار دیگه بهت زنگ زد که اینبار جواب دادی
جی: الو ا. ت کجایی
ا. ت:اومم برای... برای چی انقدر به... من زنگ میزنی
جی: ببینم ا. ت تو مستی بگو کجایی همین الان میام دنبالت
ا. ت بدون اینکه حرفی بزنه گوشی رو قطع
جی نگرانش شد سریع از اپرتمان بیرون رفت سوار ماشین شد خیلی خوب میدونست ا. ت وقتی مسته حرکاتش دست خودش نیست و ممکنه دردسر درست کنه
چند دقیقه بعد
جی وارد بار شد سعی کرد دنبال ا. ت بگرده
که دید ا. ت و یه پسر دیگه کنار هم نشستن سریع رفت سمت ا.ت دستش رو کشید
جی: ا. ت تو اینجا چیکار میکنی زود باش بیا بریم
ا. ت دستش رو از تو دس جی کشید بیرون
ا. ت: اه ولم کنن
جی: ا. ت مستی بلند شو
ا. ت: ولم کنن من میخوام پیش مین سوک بمونمم
جی: ا. ت عصبیم نکن زود باش
مین سوک:بهت گفت نمیخواد بیاد ولش کن
جی: این به تو هیچ ربطی نداره دخالت نکن
جی اون پسر هول داد دست ا. ت رو کشید برد تو ماشین خودشم سوار شد
انقدر از دست ا. ت عصبانی بود که حتی نمیخواست باهاش حرف بزنه بهش نگاه کرد که دید خوابش بده لبخند زد موهای ا. ت رو از رو صورتش کنار زد
جی: انقدر دوست دارم که نمیتونم بهت چیزی بگم پس چرا انقدر حرصم میدی اهه چطور منو انقدر عاشق خودت کردی
~~~~~~~
(احساس میکنم چیزایی که مینویسم اون طور که میخواید نمیشه)
۳۱.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.